جوک های کوتاه و خواندنی

[Real Feeling]

به عضنفر میگن:و مکرو مکرالله والله خیرالماکرین یعنی چی؟

.
،
.
.
.
.
میگه:اونا برا خدا ماکارونی درست کردن
ولی خدا خودش بهترین ماکارونی رو درست میکنه...

 

[Real Feeling]

ﻧﺎﻣﺰﺩﻡ ﺯﻧﮓ ﺯﺩه ﻣﻴﮕﻪ اﻣﺸﺐ ﺑﺮای ﺷﺎﻡ ﻣﻴﺎﻡ ﺧﻮﻧﺘﻮﻥ ... ﺷﺎﻡ چے ﺩاﺭﻳﺪ ؟؟؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺧﻮﺭاﻙ ﺑﺮﻩ و ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺭے ؟؟؟!!!
ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎلےﮔﻔﺖ ﺁﺭﻩ ...
ﺷﺐ آﻣﺪ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﻛلے ﻋﻠﻒ ﮔﺬاﺷﺘﻢ ﺟﻠﻮﺵ
اﻻﻥ ﻣﺤﺿﺮﻳﻢ ﻣﻴﺨﻮاﺩ ﻃﻼﻗﻢ ﺑﺪﻩ !!!
ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻴﺪ ﻣﮕﻪ ﺧﻮﺭاﻙ ﺑﺮﻩ ﻋﻠﻒ ﻧﻴﺴﺖ ؟؟؟!!!

 

[Real Feeling]

پلیس راهنمایی داد میزد صاحب سواری کیه صاحب سواری کیه؟؟؟؟؟
عربه با عجله امد جلو گفت منم من!!
پلیس راهنمایی داد میزد 100تومان جریمه ات میکنم
گواهینامه ات رو بده !!
عربه گفت ولک من گواهینامه ندارم !!
پلیسه گفت دیگه بدتر پدرت در میارم بدون گواهینامه رانندگی میکنی ماشینت میره پارکینگ!!
عربه گفت من ماشین ندارم !!
گفت پس چرا گفتم صاحب سواری امدی گفتی منم؟؟؟؟
عربه گفت ولک اسمم صاحب فامیلیم سواری.

 

[Real Feeling]

ترکه با لره دعوامیکرده
یکی میاد جداشون کنه

ازشون میپرسه دعواسرچیه؟

ترکه میگه:ساعت دیواری خونه رو آوردم بفروشم
این لره وایساده روش میگه بگو من چندکیلو ام؟

آخه بابا وقتی این باطری نداره من چه جوری بگم چند کیلویی؟!!!!!!!!

 

[Real Feeling]

ﺍﻧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻛﻴﺴﺖ ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺷﺨﺼﻲ ﺍﺳﺖ ﺯﻳﺒﺎ ،
ﺧﻨﺪﻩ ﺭﻭ ، ﺧﻮﺵ ﺍﻧﺪﺍﻡ ، ﺧﻮﺵ ﻟﺒﺎﺱ ، ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﻭ ﺟﺬﺍﺏ
ﻛﻪ ﺑﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﻤﻌﻲ
ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﺴﻮﺩﻱ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﭗ ﭼﭗ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻴﮕﻦ :
ﺑﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺍﻭﻣﺪ

 

[Real Feeling]

7ت لر تصميم گرفتند ركورد اصحاب کهف رابزنند، قرص خواب خوردند و در کوه منگشت به خواب فرو رفتند!

شو گرگ هفتاسون خَرد.

 

[KaShKoOl]

دختر تهرونیه با پسر اصفهانیه رفتن خرید ....

دختره یه مانتو پسندید 200 هزار تومنی به پسره گفت عزیزم من کیف پولمو تو خونه جاگذاشتم میشه حساب کنی؟؟؟
پسر اصفانیه کیف پولشو درآورد هزار تومن داد به دختر گفت بیا... این کرایه تاکسی... برو تا خوندون کیفی پولدا وردار بیا

ツچی فکرکردی اصفهونیه

 

[KaShKoOl]

امان از دسته این مانکنای جلوی مغازه ها



امروز دماغ یکیشونو گرفتم بهم گفت مرض داری ؟



نگو صاحب مغازه بود!!



خدا رو شکر کار دیگه ای نکردم!!

 

[KaShKoOl]

سرکلاس بودیم میزدیم میرقصیدیم......



ناظم اومد گفت:عروسی باباتونه؟ ؟؟؟!!!!!


یکی از بچه ها بلند شد گفت: بله
شمام دعوت نیستید بفرمایید بیرووووون

 

[M_A_Qolami]

می بینم از تو آشپزخونه صدا میاد
رفتم می بینم داداشم هی در یخچالو باز و بسته میکنه
میگم: چرا همچین میکنی؟ درش کَنده شد
میگه: دارم رفرش میکنم ببینم چیز جدید پیدا می‌کنم یا نه !!!

ای خـــدا این خوشیــارو از مـــا نگیر