A.Shadow
مدیر کل تالار
مدیریت کل تالار
این پرسش آزاردهنده نه تنها موجب ناراحتی مخاطبتان می شود، بلکه از اعتبار شما نیز می کاهد. این جمله به شخص مقابل القا می کند که شما حتی به اندازه ای برای او ارزش قائل نیستید که نامش را به خاطر بسپارید.
اما چطور این مشکل را رفع کنیم؟ اگر تا به حال پرشین بکس را دنبال کرده باشید به خوبی با تکنیک های تصویرسازی آشنا هستید. ما از همین تکنیک برای به خاطر سپاری اسم و چهره ی افراد استفاده می کنیم.
ابتدا داستان زیر را از دومینیک ابراین برای شما نقل می کنم:
یک روز در مهمانی ای حاضر شدم، و از من خواسته شد نام تمام مهمانان را حفظ کنم. تعداد مهمانان به حدی بود که تا حالا ندیده بودم. حداقل صد نفر در میزهای مختلف در اتاق نشسته بودند.
یک تاجر پولدار در سمت راست من نشسته بود و باور نمی کرد که این کار امکان پذیر باشد. او هرگز مرا قبلاً ندیده بود اما شنیده بود که من یک حفظ کننده ی کارت حرفه ای هستم و در بازی blackjack با استفاده از قوانین ریاضی برنده می شوم. او از فکر اینکه من بتوانم اسم بیش از صد نفر را حفظ کنم خندید و با من 50 هزار دلار شرط بست.
من خواسته ی میزبان را اجابت کردم و از میزی به میز دیگر رفتم و از افراد خواستم تا نامشان را به من بگویند. سپس با استفاده از تکنیکی که قرار است یاد بگیرید، نام تمام مهمانان را در ذهنم جمع کردم. به میز خودم برگشتم. مرد تاجر با خنده ای عصبی گفت:« همه ی اسم ها رو حفظ کردی، مگه نه؟». سپس پیشنهاد داد که می توانم همین الان نام مهمانان را بگویم قبل از اینکه فراموششان کنم.
اما گفتم که گرسنه ام و ترجیح می دهم ابتدا شام بخورم. به علاوه، عجله ای ندارم. می دانستم که تمام نام ها و چهره ها در حافظه ی بلندمدتم ذخیره شده اند.
بعد از شام هنگامی که سینی قهوه را می چرخاندند، بلند شدم و در اتاق قدم زدم و نام تمامی افراد را گفتم بدون اینکه خطایی مرتکب شوم. این کار نه تنها تاجر، بلکه تمامی مهمانان را شگفت زده کرد. او با ناراحتی شکست را پذیرفت.
اولین تصور
در کودکی به همه ی ما گفته شده که درمورد کتاب از روی جلد آن قضاوت نکنیم. اما برای حفظ کردن نام ها وچهره ها دقیقاً باید برعکس این کار را انجام دهید.
ما برای حفظ کردن، از اولین تصورمان درباره ی شخص استفاده می کنیم.
--------------------------------------------------------------
تکنیک اول: شخص آشنا به نظر می رسد
هروقت که ممکن بود، چهره ی شخص را پیش از اینکه نامش را بپرسید خوب بررسی کنید. از خودتان بپرسید این شخص شما را یاد چه کسی می اندازد. یک دوست، یک همکار، یک شخصیت معروف و ... .تکنیک اول: شخص آشنا به نظر می رسد
واکنش شما باید بداهه باشد. مهم نیست که شباهت گنگ باشد. اجازه دهید مغز شما در یک ثانیه گنجینه ی عظیم چهره های درون ذهنتان را که در طی سال ها جمع آوری کرده اید جستجو کند، و نزدیک ترین چهره به مخاطب را به شما ارائه دهد.
فرض کنید به شخصی معرفی می شوید که شما را به نحوی یاد جواد نکونام می اندازد. تا اینجا نصف کار را انجام داده اید، حتی با اینکه هنوز نام او را نمی دانید.
حال باید مکانی مرتبط با جواد نکونام را تصور کنید. احتمالاً زمین فوتبال گزینه ی مناسبی است. هر زمین فوتبالی که می شناسید، یا در تلویزیون دیده اید یا خودتان آنجا بوده اید. حتی اگر هیچ زمین فوتبالی نمی شناسید، یکی در ذهنتان ایجاد کنید.
این پروسه تنها در چندثانیه در ذهن شما اتفاق می افتد و با تمرین این زمان حتی کمتر می شود.
وقتی مکان را مشخص کردید، آماده اید که نام فرد را دریافت کنید. فرض کنیم او خود را حسین یزدانی معرفی می کند. چه چیزی به ذهنتان می افتد؟ شاید یزدانی شما را یاد رضا یزدانی، خواننده ی پاپ بیاندازد. در این حالت می توانید به نوعی رضا یزدانی را با زمین فوتبال مرتبط کنید. مثلاً تصور کنید که رضا یزدانی در وسط زمین فوتبال با گروه بزرگش در حال اجرای موسیقی است.
با این کار شما نوعی ارتباط ایجاد کرده اید. به طوری که وقتی بار دیگر آن شخص را می بینید، مغز شما بلافاصله جواد نکونام را به ذهنتان می آورد. جواد نکونام نیز با زمین فوتبال مرتبط است. رضا یزدانی در زمین فوتبال موسیقی اجرا می کند. پس فامیلی این شخص یزدانی است.
اما برای اسم کوچک چه؟
یک نفر به نام حسین را که می شناسید انتخاب کنید. به نوعی او را در زمین فوتبال قرار دهید. مثلا می توانید تصور کنید که وی تنها تماشاگر کنسرت رضا یزدانی در زمین فوتبال است و به شدت او را تشویق می کند.
اغلب اوقات می توانید یک نفر از آشنایتان را پیدا کنید. اما اگر این طور نشد، از چهره های عمومی یا ادبیاتی استفاده کنید.
مهم این است که از تمام حواس خود در تصور صحنه استفاده نمایید. صدای اجرای موسیقی را بشنوید. رقص نور ها را ببینید.
شاید این روند طولانی به نظر برسد، اما باور کنید یا نه مغز شما این کار را در کسری از ثانیه انجام خواهد داد.
چرا ایجاد مکان فایده دارد؟
تا به حال شده کسی را ببینید و با خودتان بگویید:« اسمش نوک زبونمه.» ؟در این حالت چه اتفاقی می افتد؟ مغز شما ناامیدانه تلاش می کند آخرین مکانی که آن شخص را دیده اید پیدا کند تا شاید این کار نامش را به یادتان بیاورد.
وقتی کلیدهای خود را گم می کنید با خودتان می گویید:« آخرین بار اونها رو کجا گذاشتم؟»
این تکنیک را تمرین کنید، و برای دیدن ادامه ی تکنیک ها با پرشین بکس همراه باشید.
آخرین ویرایش: