کهن دژ های سولاریس | مروری بر گذشته !

M.Bagheri

M.Bagheri

مدیر کل تالار
مدیریت کل تالار
کهن دژ های سولاریس
به نام آفریدگار این منظومه ی زیبا...
با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز. همه ی همراهان در سرور 2 که با سربلندی در شرایطی بسیار سخت اتحاد بزرگی را شکل دادند و تغییر چشمگیری در مسیر بازی ایجاد کردند. من همه ی شما دوستان رو پیروز و فاتح سرور دو می دانم چرا که شجاعت خود را در پایان سرور به همه اثبات کردید.
و این بار در آغاز سرور 3 به نمایندگی از فرماندهان بزرگ فدراسیون های قدرتمند طلایی ، ایزنگارد ، استارز ، برادران و سایر دوستانم تاسیس دژ های قدرتمند منظومه ی سولاریس را به اطلاع تمامی دوستان می رسانم و از همه ی بزرگان و فرماندهانی که همواره در کنار ما بوده اند برای حضور در این دژ ها دعوت به عمل میاورم.با هم ، در کنار هم و برای هم با قدرت می سازیم و تا آخرین تجهیزات جنگیمان را فدای دوستان و اهدافمان می کنیم.
در اینجا اعلام میکنم این تاپیک برای اطلاع رسانی رسمی به کل فد ایجاد شده و هدف جذب دوستان جدیدو دوستان قدیمی است امید است در کنار هم در مجموعه فدهای کهن دژ قدرت برادری و هم دلی را به کل کهکشان نشان دهیم.

لیست دژها و مناطق به شرح زیر است :

Nareyn_Dez : شمال شرق
َAlamut_Dez : جنوب شرق
Avarsin_Dez : جنوب غرب
Aflak_Dez : شمال غرب
Pars_Dez : مرکز تا مختصات (40و40) بدون در نظر گرفتن منفی و مثب.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

و حال ادامه ی داستان از پایان سرور 2 تا به امروز :

به سختی تعدادی مام ناو را آماده ی عبور از گذرگاه کردیم و همه ی فرماندهان و سربازان آندرومدا سوار سفینه ها شدند. پس از باز شدن گذرگاه از شورای فرماندهی دستور حرکت را صادر کردیم و مام ناو ها یکی پس از دیگری وارد گذرگاه شدند. صفحه های مانیتور جز سیاهی چیزی را نشان نمی داد و هر چه پیش می رفتیم سکوت بود که نمود بیشتری پیدا می کرد.پس از ساعتها به خاطر کمبود منابع برق و سیستم گرمایشی اکثر قسمتها ی سفینه قطع شد.
درون اطاقک سرد و تاریک فرماندهی خسته از جنگی طاقت فرسا چشمانم تاریکیه گذرگاه را ورق می زد گویا به دنبال نوری بود که همانند صبح به جسم خسته مان بگوید که همه چیز خواب و خیال بوده.روزهای سرد آندرومدا قدمها را استوار کرده بود و غم را پایدار ، جنگهایش شمشیرها را تیز و دلها را پیر ، ناجوانمردی هایش دوستی ها را محکم و اعتماد را بی معنا ، امید هایش چشم ها را به راه و قرار و دلها را خسته و بیمار
غرق این افکار آشفته بودم که ناگهان تصویر کهکشانی عظیم و زیبا روی مانیتور پلاسمایی نمایان شد. زیبایی محصور کننده ای داشت.رنگ آبی به شدت در چشمانمان خود نمایی می کرد.ستارگان و سیارک های بسیاری که همانند حلقه ای دور یک هسته ی مرکزی پیچیده شده اند. تراکم این سیارات به شدت در حال افزایش است.
صدای زنگ خطر سفینه سکوت مطلق را شکست. صدای یکی از کارشناسان مرکز کنترل که بلند فریاد می زد «همه محکم به اجسام ثابت کنارتان بچسبید، فورا» بیش از همه به گوش می رسید.به نظر اتفاق مهمی در پیش رو داشتیم. باز هم جنگ؟؟ و این آخرین افکاری بود که به ذهنم آمد...
آه خدای من، چقدر سرم درد می کند اینجا کجاست؟ هر طرف را نگاه می کنم سربازانم در گوشه ای آه و ناله سر می دهند. خدایا مقصد همین جاست؟ ما کجای این دنیای بی انتها هستیم...! همه ی دستگاه ها از کار افتاده ، رادار های مکان یاب هم چیزی نشان نمی دهند. یکی از کارشناسان برخورد با سیارکی را تایید کرده و پس از برخورد مجبور به فرود در سیاره ای در این کهکشان مرموز شدیم.
ارتباطمان با سفینه های دیگر قطع شده. سردرد عجیبی همه را از پا در آورده ، چشمانم سنگین شده ، احساس خواب ...
نمی دانم خواب بود یا واقعیت، هنوز گیجم. اردوگاه بزرگی بود همه ی فرماندهان و سربازان را دیدم صدای عجیبی به گوش می رسید: « به سولاریس خوش آمدید. اینجا برای ورود شما آماده شده است. نقشه و کلید الکترونیکی سیاره هر یک از شما در دستانتان قرار دارد. هر چه سریعتر به سیاره هایتان منتقل شوید» بار ها و بارها تکرار شد.
پس اینجا سولاریس است. منظومه ای مرموز که قدرت درک افکار را دارد.همه به سمت سیاره هایشان حرکت کرده اند. هنوز هم تردید وجودم را گرفته. دوستانم کجا هستن؟ 3 روز در سفینه ی متلاشی شده سپری کردم ، دستگاه های الکترونیکی مجدد فعال شدند. پشت خط ارتباطی صدای آشنایی به گوشم می رسد : «فرمانده، فرمانده کجایی؟ همه سلامتیم افراد به سیاره های جدید منتقل شدند اما مشکلی پیش آمده ، اتحاد آندرومدا در هم شکسته هر یک از فرماندهان فدراسیون های جدیدی تشکیل داده اند تا دیر نشده باید اتحاد جدید را ...» و صدایی نیامد. به سیاره ی مشخص شده در نقشه نقل مکان کردم. سیستم های پیشرفته ی الکترونیکی و مخابراتی برای آغاز کار مهیا بود ، با کمک دوستان جلسه ی فرماندهی را تشکیل دادیم.
در مرکز فرماندهی پس از مذاکرات بسیار با فدراسیون ها ی متشکل از اتحاد آندرومدا و دوستان دیگر تصمیم بر این شد تا 5 دژ مستحکم در 5 منطقه ی بازی ایجاد گردد و این آغاز راه 5 کهن دژ سولاریس است...


اهورا مزدا . ساسان . یادتونه ؟:)
 
M.Bagheri

M.Bagheri

مدیر کل تالار
مدیریت کل تالار
پاسخ : کهن دژ های سولاریس | مروری بر گذشته !

ممد بیکاری چه فشاری روت اورده !!!
بیکاریا :d
به سید چوطوری پسر :دی

تو کل هفته فقط شنبه و جمعه بیکارم :دی اونم که دارم میگذرونم:دی
 
Java.Her

Java.Her

گیمر تالار !!!!؟!
کاربر ماندگار
پاسخ : کهن دژ های سولاریس | مروری بر گذشته !

راست میگه محمد واقعاً بیکاری :دی !

-> در ضمن این سهمی ، همون سهمی خودمونه ؟
 
GreaT VampirE

GreaT VampirE

کاربر تالار
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : کهن دژ های سولاریس | مروری بر گذشته !

محمد دیشب داشتیم با ساسان اهورامزدا اس میدادیم بهم
بهش گفتم بیاد
اونم میاد...
...
 
SaHMi

SaHMi

کاربر تالار
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : کهن دژ های سولاریس | مروری بر گذشته !

دقیقا به تعداد باری که بهش اس دادم جواب داده : شما ؟
یعنی ببینمش ... !
هربارم میگه گوشی عوض کردم ! راستی مگه مفتخر به خدمت زیر پرچم نشد ! :d
 
M.Bagheri

M.Bagheri

مدیر کل تالار
مدیریت کل تالار
پاسخ : کهن دژ های سولاریس | مروری بر گذشته !

مرتضی ایول:دی

مرتضی خاطرات خون اشام رو یادته که :دی اونام هستاااا :دی
 
GreaT VampirE

GreaT VampirE

کاربر تالار
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : کهن دژ های سولاریس | مروری بر گذشته !

نه بابا فکر نکنم سربازی باشه
همین دور براس
دیشب که ج داد
میارمش اینجا حالشو بگیرید

نه محمد جون من اون خاطراتو ولش
یه بار خواستیم یکم بنویسیم هزار نفر ریختن سرمون
خاطراتمونم جنجالیه لامصب...:دی
 
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا