کوک کن ساعت خویش

A.Shadow

A.Shadow

مدیر کل تالار
مدیریت کل تالار
337.jpg
كوك كن ساعتِ خویش !


اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر


دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است


كوك كن ساعتِ خویش !


كه مـؤذّن، شبِ پیـش


دسته گل داده به آب


و در آغوش سحر رفته به خواب


كوك كن ساعتِ خویش !


شاطری نیست در این شهرِ بزرگ


كه سحر برخیزد


شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین


دیر برمی خیزند


كوك كن ساعتِ خویش !


كه سحرگاه كسی


بقچه در زیر بغل،


راهیِ حمّامی نیست


كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی


كوك كن ساعتِ خویش !


رفتگر مُرده و این كوچه دگر


خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است


كوك كن ساعتِ خویش !


ماكیان ها همه مستِ خوابند


شهر هم . . .


خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند


كوك كن ساعتِ خویش !


كه در این شهر، دگر مستی نیست


كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمی گردد


از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی


كوك كن ساعتِ خویش !


اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر


و در این شهر سحرخیزی نیست


و سحر نزدیک است


شعری از مرتضی کیوان هاشمی
 
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا