اعترافات تکان دهنده !

  • شروع کننده موضوع Sajjad MT
  • تاریخ شروع
s.j

s.j

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : اعترافات تکان دهنده !

باز به شما من اول - دوم راهنمایی بودم بچه ها اس زیاد میدادن از اون با حالاش منم منبع اس ام اس و جوک و اینا حتی به خاطرش از معلم ادبیات نمره میگرفتم ...یه روز اس ام اسی امد منم بلند خوندم

جوایز بانک ملی ایران اعلام شد یک گوزن برای 70 میلیون نفر و 70 میلیون تومان یرای یک نفر...مامانم یکم وایساد گفت موبایلو بده دادم دیدم خودشو داداشم رو زمین افتادن میخندن گفتم چیه : یی سواد گورن نه گوز هیچی

دیگه سوختم سرش


اعتراف میکنم دبستان بودم من کارت عضویت کتابخونه را چاپ کردم کمک میکردم بعد یه مدتی منو از گروه انداختن بیرون منم کارتارو قایم کردم.....:100009:


اعتراف میکنم تو دبستان کل جا رختی های کلاس پایینی ها رو شکستم بعدم تو ابدار خونه قایم شدم هیچکی نفهمید کار من بوده.:10006:


اعتراف میکنم پنجم بودم اعتراف نامه نوشتم گذاشتم تو یه دستگاهی سال بعد رفتم دیدم نیست!!!!!

اعتراف میکنم که من بین بچه ها شایعه کردم خانه ی بقل مدرشمون شبحه داره:اس

اعتراف میکنم از درختای همسایه میکندیم صدامون هم در نمی امد:4001:

و اعتراف میکنم روز قبل تولد دوستم میخواستم به یکی دیگه از بچه ها بگم قراره تولد بگیرم اشتباهی اس دادم به طرف ....زنگ زده : هه هه ههه اشتباهی اس دادی واییییییییییییی مردم و زنده شدم :10002:
 
Java.Her

Java.Her

گیمر تالار !!!!؟!
کاربر ماندگار
پاسخ : اعترافات تکان دهنده !

باز به شما من اول - دوم راهنمایی بودم بچه ها اس زیاد میدادن از اون با حالاش منم منبع اس ام اس و جوک و اینا حتی به خاطرش از معلم ادبیات نمره میگرفتم ...یه روز اس ام اسی امد منم بلند خوندم

جوایز بانک ملی ایران اعلام شد یک گوزن برای 70 میلیون نفر و 70 میلیون تومان یرای یک نفر...مامانم یکم وایساد گفت موبایلو بده دادم دیدم خودشو داداشم رو زمین افتادن میخندن گفتم چیه : یی سواد گورن نه گوز هیچی

دیگه سوختم سرش


اعتراف میکنم دبستان بودم من کارت عضویت کتابخونه را چاپ کردم کمک میکردم بعد یه مدتی منو از گروه انداختن بیرون منم کارتارو قایم کردم.....:100009:


اعتراف میکنم تو دبستان کل جا رختی های کلاس پایینی ها رو شکستم بعدم تو ابدار خونه قایم شدم هیچکی نفهمید کار من بوده.:10006:


اعتراف میکنم پنجم بودم اعتراف نامه نوشتم گذاشتم تو یه دستگاهی سال بعد رفتم دیدم نیست!!!!!

اعتراف میکنم که من بین بچه ها شایعه کردم خانه ی بقل مدرشمون شبحه داره:اس

اعتراف میکنم از درختای همسایه میکندیم صدامون هم در نمی امد:4001:

و اعتراف میکنم روز قبل تولد دوستم میخواستم به یکی دیگه از بچه ها بگم قراره تولد بگیرم اشتباهی اس دادم به طرف ....زنگ زده : هه هه ههه اشتباهی اس دادی واییییییییییییی مردم و زنده شدم :10002:


:o !No Comment Sara
 
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا