پرونده‌ی بازی داستان بازی Assassins creed قسمت دوم

آیا از بازی های ایرانی-اسلامی استقبال میکنید ؟

  • بله

    رای: 2 50.0%
  • خیر

    رای: 2 50.0%

  • مجموع رای دهندگان
    4
  • Poll closed .
Java.Her

Java.Her

گیمر تالار !!!!؟!
کاربر ماندگار
به نام خدا

1359364247781.png



در این قسمت از پرونده ی بازی میخواهیم که داستان پرونده ی قبل را ادامه دهیم پس اگر در قسمت قبلی این پرونده با ما همراه نبوده اید میتوانید با مراجعه به لینک زیر آن را مشاهده نمایید ...

(قسمت قبلی)

بررسی داستان بازی (Assassins Creed/ گروه حشاشین –قسمت دوم)


1/ تریلر پرونده ی بازی :(برای مشاهده روی آن کلیک کرده سپس آن را توقف دهید و تا تکمیل شدن آن شکیبا باشید!)



[APARAT]vUT76[/APARAT]




2/ دانلود pdf نقد بازی :

http://up.persianbax.ir/up2013/1360511193251.pdf



3/ پرونده آنلاین:


خلاصه ای از داستان بازی ( گروه حشاشین Assassins creed / -قسمت دوم) :

نوشته ای از: امیررضا جواهردشتی


سلام؛اگر داستان گروه حشاشین را با ما دنبال کرده باشید می دانید که داستان را تا جایی پیش رفتیم که ذرموند به کُما رفت و دچار یک آسیب مغزی شد حالا اطلاعات ذهنی او پراکنده شده و تنها راه بازگشت وی از این حالت این است که حافظه ی اتزیو را به به پایان برساند ؛ شان و ربکا که از دوستان دزموند و از مبارزان علیه تمپلارها هستند حالا مجبور می شوند که Animus را در حالتsafe run (اجرای ایمن) به او نصب کنند ( همانطور که می دانید ربکا متخصص کامپیوتر و شان یک تاریخ دان است) .پس دزموند پس از آن حادثه به ناگاه خود را بر روی ساحل جزیره ای می یابد اینجا همان جزیره ی Animus است ، بخشی از خیال و تصور او ، که در حقیقت فقط یک ورودی به حافظه ها می باشد.
دزموند در ساحل کمی پیش می رود تا اینکه تنها ساکن جزیره را ملاقات می کند ؛ ظ فردی که مثل او دچار آسیبی از Animus شد ولی پس آمدن به این جزیره نتوانست که آن را به موقع به تکمیل برساند در نتیجه او در دنیای واقعی مرده است . او دزموند را به دروازه راهنمایی می کند که تنها راه برای شروع حافظه ها است اما همچنین به او هشدار می دهد که با ورود به آن درموند همه ی احساسات خود را از دست می دهد و در صورتی که نتواند مسیر حافظه را به پایان برساند برای همیشه در اینجا محبوس خواهد ماند ! پس دزموند که هنوز هم علائم شُک عصبی در او از بین نرفته است به سمت دروازه نورانی پیش می رود و داستان آغاز می شود ...
این بار ماجرای جدید برای اتزیو با یک نامه آغاز می شود؛ نامه ای که پدرش پیش از مرگ برای او نوشته بود و در آن به یک کتابخانه ی مخفی در داخل قلعه ی Masyaf (ماسیف) واقع در سوریه اشاره شده است، اما با قدرت گرفتن تمپلارها حالا این قلعه حدود 300 سال است که تحت سلطه ی آنها قرار دارد و اتزیو که دیگر به سنین میان سالی و پیری رسیده گرچه هنوز مبارز بسیار خوبی است اما نمی تواند از پس آنها برآید ! (اتزیو در ماسیف برای لحظاتی الطائر را می بیند اما بی شک آن روح الطائر بوده که اتزیو را راهنمایی کرده چراکه الطائر سالها پیش مُرده است ) اتزیو دستگیر می شود و حتی تا پای چوبه ی دار هم میرود اما با شهامتش موفق می شود که خود را از این مهلکه رها کند .

اتزیو با تلاش زیاد بالاخره در مخفی را می یابد،اما این در به وسیله ی 5 کلید قفل شده است و با وجود گذشت سالها از کشف این دروازه تمپلارها نتوانسته اند ان را بگشایند ! پس تنها راه گشودن آن یافتن کلیدهاست و محل این کلیدها را هم فقط می توان با استفاده از کتابی راهنما پیدا کرد که آن هم ،فعلاً در دست تمپلارها می باشد، اما وضعیت زیاد این طور باقی نمی ماند بعد از خروج اتزیو از قلعه ی اصلی او در روندی هیجان انگیز سر انجام موفق می شود که رهبر تمپلارها را به قتل برساند و کتاب را از او بگیرد.(نیکولو وماتیو پائلو 2 برادر جهانگرد بودند که در سیر داستان به الطائر آشنا شدند و آنطور که ذکر شده پیش از حمله ی مغولها ، یک سری از کدها و آن 5 ساخته ی عجیب را تحویل می گیرند که بعدها به وسیله ی آنها در ترکیه پنهان میشود.) اتزیو متوجه می شود که کلیدها در شهر استامبول (پایتخت امپراطوری عثمانی) قرار دارند پس او بلافاصله عازم ترکیه و شهر تاریخی قسطنطنیه(نام اروپایی استامبول) می شود در همان بدو ورود با یوسف تعظیم فرمانده ی اساسین ها در آنجا آشنا می شود سپس یوسف او را به سمت پایگاهشان راهنمایی می کند؛ در هنگام ورود ما به شهر تمپلارها قدرت چندانی در آنجا ندارند اما به تدریج با نفوذ در نیروهای جان نثاری(نیروهای نظامی ویژه) و همچنین شاهزاده احمد ( که سعی دارد ارتباطش را با تمپلارها مخفی کند ) به تدریج بر قدرت و تسلطشان افزوده می گردد و این در حالی است که برادر او شاهزاده سلیمان که به تازگی از حج بازگشته است از ما جانب داری می کند .
اکنون استامبول به محل اصلی رقابت بین این دو گروه برای یافتن کلیدها تبدیل شده است و اتزیو باید با سرعتی هرچه بیشتر از گذشته برای دستیابی به آنها تلاش کند .او برای گشودن رمزها و یافتن محل کلیدها از زنی ایتالیایی به نام سوفیا (Sofia Sartor) کمک می گیرد؛کلیدهایی که با یافتن هرکدام هم بخشی از وقایع زندگی الطائر که پیش از آن بر ما پوشیده بود آشکار می گردد و نیز یک قدم دیگر به دستیابی به اطلاعات موجود در پشت آن درهای مخفی نزدیکتر می شویم. (در سیر داستان سوفیا بعد از مدتی مشتاق می شود که بداند که اتزیو چه هدفی از دانستن این اطلاعات دارد ، اما اتزیو که یک باطنی است نمی تواند راز خویش را به او بگوید زیرا این هم میتواند برای خودش مانع ایجاد کند و هم جان سوفیا را که ارتباطی به این مسئله نداشته را به خطر بیاندازد.) پس اتزیو همچنان پیش می رود و مبارزه می کند وکلیدها را یکی پس از دیگری پیدا میکند و در عین حال دزموند برای رهایی از این وضعیت و همچنین دستیابی به آن اطلاعات در تلاش است؛ تا اینکه در نهایت همه ی درگیری ها و رشادت ها منجر به یافتن تمامی کلیدها می گردد.

1360495433292.jpg

((یکی از جالب ترین قسمت هایی که با یافتن کلیدها در زندگی الطائر می بینیم ، قسمتی است که در آن هجوم صلیبیون به قلعه ی ماسیف به تصویر کشیده شده است الطائر که در کنار سایر مبارزین سعی می کند قلعه ر ا از سقوط نجات دهد در نهایت وقتی موفق به شکست دشمنان در خارج از دژ اصلی میشود با فرمانده ی صلیبیون که او را تهدید به کشتن المعلم میکند؛ مواجه میشود سپس او درحالی المعلم را که سکوت کرده به مرگ تهدید میکند میگوید: چرا از خدای خود که شما را ترک کرده کمک نمی خواهید ؟... چرا آنچه را که می دانید در اختیار ما نمی گذارید ؟ و... درهمین حین الطائر با توکل به خدا در حال تلاش برای بالا آمدن از دیوار قلعه است و درنهایت با پشت سر گذاشتن سربازان صلیبی این تمپلار به ظاهر مسیحی را به قتل می رساند و المعلم را نجات می دهد ،سپس المعلم هم از او تشکر میکند و به او میگوید که رشد او از یک بچه به یک مبارز واقعی را دیده است و الطائر به خوبی پاجای پای پدرش گذاشته اما این نبرد هنوز تمام نشده و الطائر باید بازهم خودش را آماده تر کند و ... ))


اما تمپلارها که نمی خواهند بازنده شوند با شناسایی محل سکونت سوفیا( که نقش مهمی در یافتن کلیدها داشت) او را به گروگان می گیرند و او را وادار به معامله می کنند .(اتزیو قبل از این متوجه احتمال وقوع این حادثه شده بود بنابراین از یوسف خواست که به همراه چند نفر از مبارزانش در موقعی که برای یافتن آخرین کلید به خارج از شهر می رود از او محافظت کنند ، اما تمپلارها در حمله ی خود با کشتن یوسف موفق به گروگان گرفتن سوفیا میشوند) ولی تمپلارها مثل همیشه خیانتکاراند و با وجود گرفتن کلیدها بازهم قصد کشتن او را دارند که با سر سختی اتزیو موفق به اینکار نمی شوند پس تعقیب و گریزی طولانی با گاری ها و اسب های تیزگام در حومه ی استامبول آغاز می شود که در نهایت با پس گرفتن کلیدها و مرگ شاهزاده........ به پایان می رسد و حالا اتزیو باری دیگر به سوریه بازمی گردد و موفق می شود درهای کتابخانه ی مخفی را بگشاید و با دستیابی به اطلاعات ماموریت خود را تکمیل کند . اما این اطلاعات چه بودند؟ اینها همان راز نابودی تمدن پیش از ما وموقعیت محلی است که شاید بتوان در آن راهی برای جلوگیری از وقوع دوباره ی این حادثه پیدا کرد در آخرین صحنه ها دزموند دوباره با انسانهایی از تمدن پیشین صحبت می کند و از شرح آنچه رخ داده است آگاه می شود سپس ( درحالی که پدرش هم به جمع آنها اضافه شده است) به هوش می آید او حالا میداند که باید چه کاری انجام دهد ... (ادامه دارد)



این نوشته قطعاً کاستی هایی دارد امیدواریم پوزش ما را بپذیرید به هر حال برای دانستن آنچه که در ادامه رخ می دهد باید منتظر بمانید و ما را در قسمتهای بعد همچنان دنبال کنید ...




1360495433443.jpg



اخطار : این اثر صرفاً متعلق به پرشین بکس بوده و هرگونه کپی برداری از آن بدون اجازه ی رسمی قابل پیگرد است.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

برای دانلود pdf نقد بازی از لینک زیر استفاده کنید:

http://up.persianbax.ir/up2013/1360511193251.pdf

برای دانلود تریلر بازی از لینک زیر اقدام کنید :

پرونده ی بازی -قسمت 4

اگر قسمت قبلی پروندهی بازی را مشاهده نکرده اید به لینک زیر مراجعه کنید :

http://forum.persianbax.ir/thread12792.html
 
آخرین ویرایش:
Mёy$αM

Mёy$αM

کاربر تالار
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : داستان بازی Assassins creed قسمت دوم

یه سری از سوالا که به بهتر فهمیدن داستان شاید کمک کنه
اخرش چجوری برمیگرده یکی از اون نسل قدیم رو ملاقات میکنه چی بهش میگه کامل
این اموزش دادن اسسینز رو توضیح بده بگو هدفشون چی بوده کمک به بازیکن بوده(بهنظر خودم همین بوده اخه بعضی جاها 20تا از اون افسرا میریختن سرت که درحالت عادی 3تاشونو میتونی باهم بکشی ولی 20تا یه دفعه بیان سرت نمیشه بکشی)یا اینکه جذابیت بازی رو اضافه کنن یا هدف دیگری داشتن
چرا به سلیمان کمک میکنی؟
چند تا شهر تو رولیشن وجود داشت من به شخصه پول قایق نمیدادم همش شنا میکردم:دی
داستان رولیشن واقعی به نظر میومد یا تخیلی بود برای تموم کردن اتزیو
این شخصیت جدید اسسینز3اسمش چیه؟
و....
خیلی سوال دارم مربوط به3هستش هروقت گزاشتی میپرسم
 
Java.Her

Java.Her

گیمر تالار !!!!؟!
کاربر ماندگار
پاسخ : داستان بازی Assassins creed قسمت دوم

یه سری از سوالا که به بهتر فهمیدن داستان شاید کمک کنه
اخرش چجوری برمیگرده یکی از اون نسل قدیم رو ملاقات میکنه چی بهش میگه کامل
این اموزش دادن اسسینز رو توضیح بده بگو هدفشون چی بوده کمک به بازیکن بوده(به نظر خودم همین بوده اخه بعضی جاها 20تا از اون افسرا میریختن سرت که درحالت عادی 3تاشونو میتونی باهم بکشی ولی 20تا یه دفعه بیان سرت نمیشه بکشی)یا اینکه جذابیت بازی رو اضافه کنن یا هدف دیگری داشتن)
چرا به سلیمان کمک میکنی؟
چند تا شهر تو رولیشن وجود داشت من به شخصه پول قایق نمیدادم همش شنا میکردم:دی
داستان رولیشن واقعی به نظر میومد یا تخیلی بود برای تموم کردن اتزیو
این شخصیت جدید اسسینز3اسمش چیه؟
و....
خیلی سوال دارم مربوط به3هستش هروقت گزاشتی میپرسم

سلام ؛ بازهم ممنونم از سوالات شما...

1/ خب من که نفهمیدم منظورت دقیقاً کجاست !؟؟!!؟ (لطفاً این سوال را یکم توضیح بده)

2/معمولاً در تمامی بازی ها قسمتهای اولیه بازی به آموزش مهارت ها اختصاص پیدا میکند و این موضوع در بازی گروه حشاشین هم به همین ترتیب است البته گاهی اوقات هدف بازی از قرار دادن تعداد زیادی دشمن در مقابل شما این است که راههای دیگر را امتحان کنید مثلاً در مورد همین بازی می توانید به جای درگیر شدن با عده ی زیادی سرباز میتوانید آنها را گمراه کنید یا از ساختمان ها بالا بروید و توجه انها را جلب نکنید و... البته گاهی اوقات هم مبارزات نفس گیر هیجان بازی را بالا می برد و گیمر را به بهتر بازی کردن و یاد گرفتن مهارت های جدید و مجهز کردن سلاح هایش تشویق می کند

3/ شهر اصلی بازی همان طور که اشاره شد استانبول بود (لازم نبود حتماً شنا کنی اتزیو می توانست قایقهای کوچک را خودش براند !!! البته حالا دیگر بین دو قسمت آسیایی و اروپایی این شهر پل وجود دارد :دی )! به جز آن در مراحلی که حافظه ی الطائر را باز می کردیم و همین طور در قسمت اول در قلعه ی ماسیف هستیم ! همین طور شهر زیر زمینی گمراهان تمپلار که کلید آخر را در آنجا پیدا میکنیم هم شهر دیگری در بازی است !

4/مکانها ، وقایع تاریخی و اشخاصی که در این سری بازی می بینید همه در تاریخ حضور دارند و گروه حشاشین داستان خیالی خود را از دل حقیقتهای تاریخی بیرون کشیده است !

5/ خب شخصیت قسمت سوم را با دو نام میشناسیم یکی نام حقیقی او که رادون هاکی دون (Ratohnhaketon) . دیگری نامی که دیگران او را با این نام میشناسند یعنی کانر کنوی (Conor Kenway)(لازم به ذکر است فدائیان باطنیه نیز زمانی که برای انجا ماموریت عازم میشدند از نام حقیقی خود استفاده نمی کردند و برای آنها نامهای دیگری انتخاب میشد!)

*** ببخشید یک سوال را جا انداختم : در حقیقت ما خیلی اتفاقی در سفر بازگشت سلیمان از حجش همراه میشویم و درهنگام ورودمان به استانبول در یک کشتی هستیم بعد از این که از این آگاه میشویم که تمپلارها قصد قتل او را در جشن بازگشتش دارند او را در آنجا نجات میدهیم و این آغاز رفاقت بین اتزیو و سلیمان است ...

Zonaro_GatesofConst-1.jpg
 
آخرین ویرایش:
Java.Her

Java.Her

گیمر تالار !!!!؟!
کاربر ماندگار
پاسخ : داستان بازی Assassins creed قسمت دوم

دوباره سلام ، شاید با مشاهده ی نقدها و یا بازی کردن بازی گروه حشاشین برای شما بعضی نگرانی ها در مورد این بازی ایجاد شود ؛ در اینجا برای شما بخشی از مصاحبه بین بابک نمازیان(از فعالان دنیای بازی) و فالکو پویکر(طراح مراحلubisoft در بازی گروه حشاشین (مکاشفات) ) را که در گیمز کام آلمان انجام شده قرار میدهم ، تا شاید دغدغه ی شما در مورد این بازی کاهش یابد :


.... -ممکن است شنیده باشید که درایران یک تئوری توطئه درباره ی مجموعه ی اساسین وجود دارد .

-واقعاً !؟!

-بعضی از مردم باور دارند از آنجا که الطائر یک ایرانی است و همچنین گروه حشاشین اصالتاً به ایران بازمی گردد بازی سعی دارد نشان دهد که ایرانیان تروریست هستند! شما می دانید که در ایران بعضی مردم اعتقاد دارند که بازی های ویدیویی به کلی خوب نیستند و آنها به بازی و همین طور مجله ی ما (دنیای بازی) علاقه ای ندارند ؛ آیا تئوری توطئه را قبول می کنید ؟

-من ... من میخواهم بگم که این تفکر غلط است.

خب ، اما من میخواهم که جزئیات بیشتری از شما بشنوم.

-چیزی که می توانم بگویم این است که این برداشت کاملاً غلط است ؛ برای مثال دشمنان در قسمت اول مسیحیان هستند؛ پس چرا باید به ایران یا تاریخ ایران حمله کنیم، ولی همچنان دشمنان ما مسیحی باشند !؟! این برای من هیچ مفهومی ندارد. پس موضوع این طور نیست در مکاشفات هم که عمده ی دشمنان بیزانسی هستند و اتزیو هم که خودش مسیحی است . پس این موضوعات از تخیلات ما هستند و کسانی که این اتهامات را زده اند این بازی را انجام نداده اند .


-اما لگوی گرافیکی بازی چطور، آیا روی آن نام امام علی(ع) وجود نداشت؟ آیا این به مسلمانان مربوط نمیشود ؟

در واقع ما یک لگو در وسط این آرم داشتیم که طرحی شبیه ماز داشت وتا جایی که من میدانم به تشیع و مسلمین مربوط میشود ؛ من متاسفم اگر اشتباهی کردم ولی اساسین ها بر اساس حشاشینهای واقعی ساخته شده اند گرچه ما در آن تغییراتی ایجاد کردیم ولی چون آنها فرقه ای از مسلمانان بوده اند به آنها به عنوان کل جامعه ی مسلمین نگاه نمی کنیم. تصمیم ما این بود که در بازی همه ی ادیان حضور داشته باشند و به همین دلیل اتزیو یکی از مسیحیان اساسین است .
اما من طراح هنری نبوده ام که بتوانم در مورد لگو جواب بدهم اما نتیجه همان است که به شما گفتم ، به غیر از من یک طراح مراحل دیگر هم هست ،او مسلمان است و همیشه پیش ما می آید تا مطمئن شود که ما دقیق عمل میکنیم ، کاری که ما سعی می کنیم انجام دهیم روایت داستان به طورت عادلانه است ما قصد قضاوت نداریم ، دوست داریم شخصیتها و مردم را نمایش دهیم ما سعی می کنیم که تصویری کلی از مکانی تاریخی و دوره ای تاریخی نشان دهیم همین.



Assassins_Creed_Revelations_Altair-1.jpg


 
آخرین ویرایش:
King Of War

King Of War

The DestroyerOf Darkness
کاربر تالار
پاسخ : داستان بازی Assassins creed قسمت دوم

سلام به دوستان خوبم.
بازی ای که الان یه سریتون نشستید و نقدشو با هزار سوال در ذهن و هیجان در خودتون میخونید رو من حداقل 4ماه کامل وقت گذاشتم تا سر دربیارم ازش.حتی معما های subject16 در BH رو هم حل کردم.چیزایی در نیمه ی پنهان بازی دیدم
که نباید میدیدم.این سری بازی چیزی نیست جز یه ابزار کنترل ذهن قوی برای توی مسلمون که افکار جهان و حتی خودتو نسبت به گذشتگانت تغییر بده. اتزیو ادیتوره،الطایر بن لابن الحد،کانر،ماکیاوللی،داوینچی،جرج واشنگتن و همه ی شخصیت هایی که در این
بازی با زیبایی و مرموز بودن فوق العاده ای به تصویر کشیده شده اند همشون جزوی از سیستم کنترل ذهن بشر توسط سرمایه داران اصلی دنیا ،فراماسون ها و ابرقدرت ها در عرصه سکولاریسم طراحی شدند. بذارید چندتا حقیقت جالب و خوندنی براتون بگم:
در کل طول بازی که به ظاهر در محوریت پیروزی حق بر ظالما بودش من یک بار شاهد درخواست کاراکترها از خدا،یاداوری خدا،حتی گفتن کلمه god نبودم. در طول بازی کاراکتر بازی همیشه علیه سیستم ابسترگو و همون تمپلار ها میجنگید. تمپلارها،موبدان هستند.همون کسانی که در قرون وسطا وظیفه ترویج دین رو به عهده داشتن.مثل شخص پاپ در برادرهود.کشتن این جور افراد در کنار بسیار خشمگین و بی رحم نشون دادنشون چیزی جز القای تئوری سکولاریسم رو به بازیکننده در بر نداره.بازیکن رو از دین
و داشتن ایینی چون مسیحیت واقعی که شاید چند برابر بهتر از اسماعیلی و حشاش بودن و پیرو دین خون ریزی مسلمان ظاهر بودنه رو در پی داره. در تمام بازی ما از بازیکنان خشونتی بیحد و اندازه و جنایاتی بی نهایت فجیع بودیم که حتی در مکتب اسلام هم
این نوع شیوه مبارزه و خون ریزی نکوهیده و زشت قلم داد شده.در نهایت از کسانی که در اعماق زیبایی و پرزرق و بودن بازی هایی آخرالزمان محور چون اساسینز کرید فرو رفته و عاشق شیفته این سری بازیها شدند خواهش میکنم قبل از این بازیها کمی تفکر
کنند و مطالعه. بعد از مدت ها پستی در این فروم دادم.به امید این که این فروم و اعضاش رو روزی در حال انجام اعمالی ببینیم که درخورشون هست و هدف های بلند مدتی برای خود تعیین کردند و به واسطه اون افسار عمل خودشون رو هدایت و به تاخت در میارند...
 
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا