داستان ادامه دار

killer666

killer666

demon is back
مدیر بازنشسته
پاسخ : داستان ادامه دار

بابا دخدره هم گفت شما غلط کردید با اون یارو
برید دم خونه خودتون توپ بازی کنید
 
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : داستان ادامه دار

بعد توپ رو پاره کرد انداخت تو کوچه :دی
 
kereytoos

kereytoos

عجــــــــــ �ــــــــــب
مدیر بازنشسته
پاسخ : داستان ادامه دار

یه نفر رفت توپ پاره رو آورد تا باهاش توپ دو لایه درست کنه
بعد یه نفر دیگه ترسناک داشت میومد از من بازجویی کنه که ....
یهو از خواب پریدم!!!
خدای من؟! تا الان داشتم همه چیزو خواب میدیدم
 
killer666

killer666

demon is back
مدیر بازنشسته
پاسخ : داستان ادامه دار

یاد فیلم اینسپشن افتادم
گفتم نکنه اون اتفاقا داره برای منم میافته و تو خواب دارم خواب میبینم و یه نفر داره کنترلش میکنه
 
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : داستان ادامه دار

پس گفتم بزار خودمو بکشم تا بیدار شم !
 
kereytoos

kereytoos

عجــــــــــ �ــــــــــب
مدیر بازنشسته
پاسخ : داستان ادامه دار

همین که اومدم خودمو بکشم دیدم نمیشه!!!
چاقو رو که بردم بالا یهو رفتم تو آسمون و از جو خارج شدم و تبدیل به یه ..
 
آخرین ویرایش:
killer666

killer666

demon is back
مدیر بازنشسته
پاسخ : داستان ادامه دار

گاو پرنده
بعد بابام با لگد زد تو پهلوم گفت پاشو دیگه مرتیکه نکبت لنگه ظهر شد ساعت 8 شد پاشو دیگه
دیگه داشتم قاطی میکردم
 
Java.Her

Java.Her

گیمر تالار !!!!؟!
کاربر ماندگار
پاسخ : داستان ادامه دار

من هم بلند شدم و بعد از آماده شدن به سمت محل کارم ( که در واقع پوششی برای گروه مخفی ما بود) راه اُفتادم ، با ماشینم در مسیر قرارگاه بودم که ... تلفنم زنگ زد ؛ انتظارش را نداشتم ... پشت خط ، یکی از بچه های تیم بود ، با صدای لرزان و طوری که انگار زخمی شده بود به من گفت که نیا اینجا ، به ما حمله کردن ..... تو این گیر و دار بودم که بپرسم چی شده و ... ؟ ولی خیلی ناگهانی یک ماشین مشکی بزرگ به ماشینم کوبید ! ظاهراً اين افراد با نفوذ قصد دارند من را هم حذف كنند و ! هرطور بود کنترل ماشین را حفظ کردم ولی انگار نه یکی بلکه دو اتومبیل در حال تعقیب من در وسط خیابان های شهر هستند ؛ باید کاری میکردم ، دستم را به سمت داشبورد دراز کردم و اسلحه ام را برداشتم و...
 
آخرین ویرایش:
Germanitor

Germanitor

Storm of Swords
مدیر بازنشسته
پاسخ : داستان ادامه دار

تا خواستم بیارمش بیرون دوباره زدند به ماشینم و اسلحه افتاد روی صندلی و ماشین خورد به گارد ریل کنار جاده و ایستاد
کمربندم گیر کرده بود با کمک آینه وسط ماشین کمربند را بریدم و سریع اسلحه را برداشتم و از درب دیگر ماشین خارج شدم. دونفر داشتن به سمتم میامدن و با G36های که در دست داشتن ماشین رو زیر رگبار گلوله قرار داده بودند در فکر بودم که چگونه فرار کنم . به سمتشان تیراندازی کردم ولی قدرت آتش آنها بیشتر بود باید دقیق تیر اندازی میکردم....
 
R

RezaSystem

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : داستان ادامه دار

دوباره سعی کردم شلیک دوباره و این دفعه گلوله درست در فرق سر راننده یکی از ماشین ها فرو رفت :دی! و بنابر این این ماشین از کنترل خارج شد و تصادفی سخت با ماشین دیگه کرد... کمی صبر کردم و بعد مطمئن شدم که همشون مردن رفتم جلوتر که ناگهان صدای شلیک آمد... در خودم دردی حس کردم... بعله... یکی از راننده ها که نیمه جان بود به من شلیک کرد و جان داد... احساس می کردم که آخرین نفس هایم را می کشم...
 
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا