Sorena
GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
سلام سلام
سلامو زهر مار نظر لطفته
وقتي باهام حرف ميزني دهنتو ببند باشه چشم از این به بعد
ساكت اعصاب نداریا
حرف نباشه فقط نظرت رو بگو چشم
درمورد كوفت خو در مورد بيماري جديد من :o
كه فقط هم با خودمو تو مشكل داره
اره ديگه همون خوددرگيري مزمن رو ميگم آها ، درمان داره ؟
چه خبر از سرما خوردگيت امروز بدتر شده
خوبي الان؟ نه خیلی ، سره کار هم نرفتم
مگي شعور نداري به جاي اين همه چيز خوب ميري سرما ميخوري؟؟؟ والا ، حتمن نداشتم دیگه تو ببخش
نه ميخوام ببينم بينش نداري؟؟؟آدم نيسي؟؟ بینش ؟ آدم ؟ شیب ؟ بام ؟
راستي گفتي ف*ي*س*ب*و*ك*هستي؟؟؟ هستم ولی کم میرم
آيديت رو واسم پخ كن اوكي؟ hosseinsperesp شایدم بین حسین و اسپرسپ یه اسپیس باشه
ميگم الان بازي انلاين يا آفلاين چي چي بازي ميكني؟؟؟ فقط گاهی مغازه حریف در خورم پیدا بشه pes
راستي نظرت در مورد خودم رو كامل بگو +تمام خصوصيات خوب و بدم(همه چيز ميتوني بگي ولي جدي باشه شوخي نه منم اصلا اگه جدي بگي ناراحت نميشم هر چي ميخواي بگو ولي اگه بخواي شوخي كني بپيچوني دور بزني من ميدونم تو كامل تو چند خط بايد بگي)
اوووم
اسمت امینه
متولده 73 هستی
یادمه تو اووو خیلی جو گیر بودی
پی ام میدادی میخواستی بازی رو از این رو به اون رو کنی
همشم میگفتی حیف که کنکور دارم وگرنه ال وگرنه بل
دیگه چیزی ازت یادم نیس
يه جمله در وصف حال افراد زير بگو
خودت طناز(محمدلايتينگ) خودم یا طناز ؟ محمد بیشور ترین دوستیه که تاحالا داشتم ، هیشکی ندیدتش و صداشو نشنیده ، شنیه قراره ببینمش ، بسوزید
ممد نوديجه عاشق گیر دادن به من ، باید ولی زودتر احمدو بن کنه وگرنه سایتو میبندن ، دوسش دارم ، بعد قراره برام آستین بالا بزنه ، زمانش رو خدا میدونه
فتاح عزیزه دل منه ، داداشه گلمه ، خیلی دوسش دارم ، عمری با هم سپری کردیم ، الان ازش بی خبرم چند روزه دارم دق میکنم
علي کیسه کش ، چنگیز ، همسایه سرور 3 ، یه بار بهم تو آسمان دژ اخطار داد گلبمو به درد آورد ، عکسش موجوده
احمد داغونترین شخصی که خدا آفریده البته بعد از حمید ، ینی روانیا ، اصلن هم به هم علاقه نداریم
اصغر سلام داره خدمتت
جلال قراره با اصغر برن احمد بهشون بده ، جزوه های درسیو
جعفر کی هست ؟
rey1234 خیلی دختر خوب و باشخصیت که بعده این مدتی که گذشته خیلی باهم خوب شدیم ، القابی هم داره که ذکر میکنم : خشم شب ، سلطان شب ، قاتل اونم از نوع جانیش
R@ph.$.B خیلی زیاد خوش اخلاق ، الانا از اولا خیلی بهترتر ، باهوش و پرتلاش ، سما هم مث ریحانه خیلی خشنه و کمر بر قتل من بسته اما با هفت تیر !
- کیوان97 خیلی متوهمه ، همش توهمه این رو در سر میپرورونه که همه دخترا ازش خوششون میاد ، اولا میگفت سن ازدواجمه بعد گف 30 سالمه آخر دیگه گفتش طفله ، خودشیفتگی و خود بزرگ بینی مزمن داره
- Darya زیاد برخورد نداشتم باهاشون ، فقط اینکه 13 ساله هستن
- Security ایشون هم نمیشناسم
- AtashtiR کسی که از وقتی 30 سانتش بود دوستیم و خیلی بهم رکب زد اما همیشه دوسش دارم
- A German Person آقای ریحانی ؟ ، خیلی خوب و باشخصیت و از کهنگان گلکسی
- MagicalBOY خیلی دوس داشتنی و راک باز ، یادش بخیر سرور 5 بود فک کنم سیارش زیره سیاره من بود
- IMANPAZOKI مرتیکه کیسه کش ، ایمان پازوکی بر وزن مجید سوزوکی
- samaneh کدوم سمانه ؟
- sara1234 نمیشناسم
- sara97 نمیشناسم
- Sajjad MT زیاد برخورد نداشتیم فقط گاهی تو چت باکس دیدمش
- SaHMi موجودی که خدا از خلقش پشیومونه ، اصن یه نوعه خاص از عجایب روی زمینه و مثل اون نیس و نسخۀ بعدیش احمده
- Narsis دوست جدید و خیلی خانوم که قراره برام کادو تولد بیاره و برام توی شرکتشون کار ردیف کنه با حقوق خیلی خیلی زیاد
- RAHA رها خیلی خانوم و دوس داشتنیه ، قرار بود بریم اون یارو ارباب رجوع رو له کنیم نشد ، خیلی مظلومه ، ینی یه چیزایی تعریف کرد پی به مظلومیتش بردم ، بعد از مظلوم کربلا رها مظلومترین فرد توی تاریخه
- کاربر مخفی از اون دسته آدمای معروفن که نمیخوان تو چشم باشن و اگه تا ببیننشون بقیه کلس بهش پیام و اینا میدن
خودم اسمت چی بود ؟
اون اونم خوبه
اون يكي اون که اون گوشس ؟
اون نه سمت راسيش سمت راستش که دیواره
اي بابا نفهم سمت راست اونورِ؟؟نه ميخوام بدون دست راستت كدومه؟؟؟ آها اون چپیه رو میگی راست
بگيرش بالا؟دستت رو ميگم احمش هي داره كي بوردش رو فشار ميده دستم بالاس ، اصغر میتایپه
ميام ميكنم تو حلقتا اون كيبوردو رو ولش كن دستت بالايييييييييي بالاس بابا
فكر ميكني الان من تو چه وضعيتيم؟؟؟ خیلی شرایط حادی داری و دکترا قحطه امید کردن
حالا يه داستان مينويسم تو كامل كن ولي اولين چيزي كه به ذهنت ريسد رو توي جاي خالي بنويس(نامردي كه چيزي رو كه نوشتي پاك كني دوباره بنويسي نفرينت ميكنم)شخصيت ها بايد از بچه هاي فروم باشن حتما
روزي سورنا تصميم گرفت به شهر ساماندورا سفر كنه و به فتاح كه از دوستان مجازيش بود سر بزنه وقتي كه تصميم گرفت با هواپیما بره ديد كه تمام پولش رو كسي كه اولين
برخورد رو باهاش داشته امروز و اون رو ميشناخته يعني احمد زده ولي اين وسط شانس مياره كه فتاح بهش گفته بوده كارت اعتباريش رو توی جورابش نگه داره تا گم نشه
بالاخره تونست سوار اتوبوس بشه و راه بيوفته تو يه راه با يه دختر به اسم سما آشنا ميشه و همينطور ميبينه يكي از دوستان قديميشم كه فبلا خيلي همو ديده بودنم تو اتوبوس هست
و وقتي ازش ميپرسه كه امیر تو كجا بودی؟؟ امیر ميگه شهرتون بودم كار داشتم دارم برميگردم الان شهرم اوتوبوس زاگالامری ولم كرده مجبورم تا شهر بعدي با شما
بيام هيچي ديگه دوستش پياده ميشه شهر بعدي و همين طور كه داشتن يه شهر ساماندورا كه مقصدش بوده نزديك ميشدن سورنا از بس كه آدمه گیج و دست و پا چلوفتی بوده
توي راه خوابش ميبره وقتي بيدار ميشه رسيده بودن همه پيدا ده شودن شاگرد اتوبوس كه بيدارش ميكنه ميبينه كه سجاده كه باهاش اشنا شده بوده هم پياده شده وقتي هم ميره پايين
ولي دير شده و همه رفتن بيرون از ترمينال به خودش ميگه ریD با این خوابیدنت و از ترمينال مياد بيرون و زنگ ميزنه به فتاح تا سوپرايزش كنه و بگه كه اوده ببينتش نزديك 10 ديقيقه پشت هم داشته شماره يه مرتيكه ي بی حیا رو ميگرفته تا بالاخره بر ميداره بعد كلي فحش و بد و بیراه بهش گفتن ميگه كه اومده شهر ساماندورا
و ميخواد ببينتش ولي دوستش ميگه كه اصلا ماله اون شهر نست و کلی سورنا بهش فحش میده که توی زندگیش نشنیده
خب ديگه خسته و داغون از ترمينال ميزنه بيرون و داشته فكر ميكرده كه منو بگو این همه راه کوبیم تا اینجا اومدم تا به يه مسافرخونه ميرسه فكر ميكنه با خودش كه بهتره
اينجا بمونه واسه امشب ميره اتاق بگيره و تو فكر با خودش كلنجار ميرفته که چیکار کنه بهتره كه يه دفعه اين حرف كه آقا كاري داشتين اونو به خودش مياره
ميگه بله ببخشيد اتاق ميخواستم . چشم ببخشيد شناسنامه لطف کنید اين كلمه مثل پتك ميخوره تو سرش آخه شناسنامه ندارم
بله ديگه همون آدم نابه کار و عمه خراب كه كيفش رو زده مداركم زده هرچي اصرار ميكنه كه اتاق بهش بدن نميشه ديگه اون بد بخت هم
با كمال حقارت مياد بيرون و راهي ميشه يه دفه يادش مياد يه زنگ بزنه به مهدی دث ولي ميبينه موبايل شارژش تموم شده و خاموشه لامصب اي تف به این شانس ديگه پاك ناميد شده بود همين جور داشت راه میرفت تا يه فكري به سرش زد .يه دوست به اسم محمد تو اين
شهر داشت خوب فكر ميكنه:چي بود شماره یادش اومد اه اه اه يادش اومد ميره از يه نفر به اسم ریحانه يه تلفن ميگيره و زنگ ميزنه به دوستش زود جواب ميده ميگه الان میام دنبالت وقطع ميكنه تا بیاد دنبالش
مثل اينكه اين روز بد داره تموم ميشه دوستش مياد دونبالش و با هم ميرن بسمت خونه محمد ولي حسين ميگه حالا زوده تازه ساعت 7هستش بيا تا اينجا اومدم تو شهرتون يه دوري هم بزنم
ميرن به سمت ایستگاه بعد يه دور تو شهر ميزنن شامم با دوستاي رفيقش يعني سجاد و علیرضا و محمد و علی .تو شهر كلي مشچرخن ميرن کافی شاپ تا اينكه شب دور وقت مست و خراب ميرن سمت خونه رفيقش ولي ساعت 2 نیمه شب بودهو بابايرفيقش راشون نميده خونه و ميرن خونه جرديه يه نفر به اسم علی تا صبح روز بعد
سورناي بدبخت تصميم ميگيره كه برگرده توي راه باز اون امیر رو ميبينه و کلی با هم حرف میزنن
ولي اتوبوس وسط راه تصادف میکنه و همه مسافرا ميميرن به جز امیر وسورنا اونا رو راهي بيمارستاني ميكنن پرستاري كه مياد بالاي سرش
اسمش رها بوده اون بايد سريع عمل ميشده اين وسط تو اين مملكت پریسا دكتر اصلي مرخصي بوده و فقط يه تازه كار به اسم محمد رضا اونجا هست و مجبور ميشن با همون اوضاع بد ببرنش اتاق عملي سورنا درب داغون وقتي ميخوان بيهوشش کنن میفهمن خطر داره و میره کما هيچي ديگه مجبور ميشن بي حسش كنن فقط و ديگه وسط عمل سورنا تموم میکنه و دکترا هر کاری میکنن نمیتونن نجاتش بدن . بعد مجلس ختمی براش میگیرن و تمام بچه های فروم میان و شامی که قرار بود رها بده رو سورنا به همه میده
آخرش رو خودت تمموم كن با سليقه خودت ولي دو نكته رو ميگم(همه شخصيت ها بايد از انجمن باشن و كسايي كه خودت ميشناسي تو انجمن بقيه كلماتم سليقه اي پر كن)
خب اين آخرم هرچه ميخواهد دل تنگت بگو جا داره بگم خیلی روانی ای و میتونی جایگزین خوبی برای حمید سحمی باشی
دوتا بيت شعرم در وصف خودت و خودم بگو تا من برم اين روز آخرتم تموم بشهييييييييييي
دیگه خسته شدم باشه برای بعدن