قهرماناني در برج مراقبت

M.Bagheri

M.Bagheri

مدیر کل تالار
مدیریت کل تالار
معمولا اين خلبانان هستند كه به خاطر پروازي امن و آرام و عكس العمل هاي مناسب در شرايط بحراني، مثل نشاندن هواپيما روي سطح رودخانه يا پرواز با موتورهاي خاموش، مورد تشويق قرار مي گيرند و نام و آوازه آنها در اخبار و مطبوعات مي پيچد، اما در كنار آنان افراد ديگري هم هستند كه اهميت كارشان به اندازه خلبانان است، اما بندرت نامي از آنها در صنعت هوانوردي شنيده مي شود. اگر مسافر يك خط هواپيما باشيد، امكان ندارد كه يكي از آنها را ببينيد و تنها در برخي موارد صداي آرامش بخش آنها در كابين مسافران پخش مي شود. كنترل كننده هاي ترافيك هوايي كه وظيفه سنگين هدايت هواپيماها در طول مسير پرواز و بخصوص هنگام نشست و برخاست را از جايي كه برج مراقبت پرواز ناميده مي شود، به عهده دارند، قهرمانان گمنامي هستند كه نقشي حياتي در امنيت پرواز دارند. ماموران برج مراقبت در آن واحد مسير و شرايط پرواز چند هواپيما را كه در حال برخاست از فرودگاه يا نزديك شدن به باند هستند،  زير نظر دارند و آنها را در مسيرهايي امن، به طوري كه با يكديگر برخورد نكنند، هدايت مي نمايند. صدها هزار مامور برج مراقبت در سراسر زمين در اين حرفه مشغول به كار هستند. انجمن ملي كنترل كننده هاي ترافيك هوايي كشور ايالات متحده آمريكا، هر ساله به پاس خدمات اين افراد به صنعت هوانوردي، جايزه اي را تحت عنوان «آرشي لگو»، كه نام اولين كسي است كه سال 1308 خورشيدي در اين كشور به اين حرفه مشغول به كار شد، به ماموران برج مراقبتي كه نقش مهمي در جلوگيري از سوانح هوايي و نجات جان انسان ها داشته اند، اعطا مي كند. به نظر مي رسد خلبانان و كاركنان صنعت هوانوردي كشور ما نيز كه در شرايط سخت كنوني مانع زمينگير شدن پرنده هاي آهنين ايراني مي شوند، لايق چنين تقديرها و تشويق هايي هستند. اجازه بدهيد نگاهي بيندازيم به خاطرات يك مامور برج مراقبت كه با تلاشي خارج از چارچوب وظايف رسمي اش، نقش مهمي در نجات يك پرواز نظامي بر فراز قطب شمال داشته است. شايد خواندن اين داستان  باعث شود وقتي بار ديگر سوار هواپيما مي شويم، در زمان برخاست يا نشست غول آهنين ، به برج مراقبت، جايي كه يك قهرمان با تمام توانش مراقب سلامت ماست، نگاهي بيندازيم و برايش لبخند بزنيم.
فرود روي باند نيمه كاره
اواخر تابستان 1361 خورشيدي، باب تراسي، مامور 23 ساله كنترل ترافيك هوايي نيروي هوايي ايالات متحده آمريكا، مشغول كار در برج مراقبت پرواز پايگاه هوايي تول در گرينلند بود. اين پايگاه هوايي 1250 كيلومتر بالاتر از دايره قطبي شمالگان قرار دارد. هنوز خورشيد غروب نكرده بود كه او پيامي از يك هواپيماي بمب افكن كه در همان حوالي پرواز مي كرد و مسير خود را گم كرده بود، دريافت كرد.
در مدارهاي بالاتر از دواير قطبي شمالي و جنوبي، قطب نماي مغناطيسي نمي تواند جهت را به درستي تشخيص دهد، زيرا قطب مغناطيسي زمين در زير قطب نما قرار مي گيرد و عقربه قطب نما دائم به دور خود خواهد چرخيد. به همين دليل بود كه در اين پايگاه هوايي 4 باند در 4 جهت مختلف ساخته شده بود تا هواپيماهايي كه قصد فرود دارند در امتداد يكي از اين باندها قرار گيرند و ژيروسكوپ خود را در راستاي باند، تنظيم كنند. در واقع، خود خلبان بايد با استفاده از علائم زميني و به كمك ژيروسكوپ، هواپيمايش را در راستاي باند قرار مي داد و بدون استفاده از قطب نما فرود مي    آمد. در چنين فرودهايي، سامانه هاي راديويي كه امتداد مسير باند را با ارسال سيگنال هاي راديويي مشخص مي كنند، نقشي اساسي در هدايت خلبان براي رسيدن به باند فرود به  عهده دارند.
اما هواپيماي بمب افكن گمشده كه لينكلن نام داشت، به دليل نقص ژيروسكوپ نتوانسته بود خود را در راستاي باند قرار دهد يا دست كم خدمه آن اين طور فكر مي كردند. از طرفي به خاطر فرا رسيدن شب، آنها مجبور به پرواز كور بودند. لذا خدمه پرواز در اين فكر بودند كه يا از فرود در اين باند منصرف شوند يا بتوانند روي يخ هاي منطقه فرود آيند.
نكته: كنترل كننده هاي ترافيك هوايي كه وظيفه سنگين هدايت هواپيماها در طول مسير پرواز و بخصوص هنگام نشست و برخاست را از جايي كه برج مراقبت پرواز ناميده مي شود به عهده دارند، قهرمانان گمنامي هستند كه نقشي حياتي در امنيت پرواز دارند
اما تراسي از آنها خواست كه اين افكار را كنار بگذارند. طبق اولين بند از دستورالعمل استاندارد پايگاه تول كه خود تراسي هم در نوشتن آن مشاركت داشت، انصراف از فرود تنها در صورتي مجاز بود كه هواپيما آتش گرفته باشد، اما فرود در فرودگاه تول در آن زمان يك مشكل ديگر هم داشت. اين پايگاه در آن زمان نيمه كاره بود و تجهيزات فرود آن منحصر به يك راديوي فركانس پايين مي شد كه برد عملياتي آن تنها 48 كيلومتر بود. هنوز چند دقيقه اي از تماس اين هواپيما با برج مراقبت نگذشته بود كه هواپيما از ديد امواج ضعيف راديويي رادار فرودگاه محو شد. تراسي كمي نگران شده بود، چون احتمال سقوط هواپيما در هواي تاريك شب زياد بود و سقوط يك هواپيماي نظامي آمريكايي در آن منطقه كه به نوعي مرز دو ابرقدرت زمان محسوب مي شد، در حالي كه آمريكا در دوران جنگ سرد با اتحاد جماهير شوروي سابق بود، براي آمريكايي ها بسيار تحقيركننده مي نمود.
تراسي ناگهان به ياد آورد كه نيروي هوايي رادار پرقدرتي را 4 كيلومتر بالاتر از پايگاه تول نصب كرده كه البته در آن زمان در حال آزمايش قبل از بهره برداري بود. اين رادار پرقدرت، بخشي از برنامه هاي دفاعي ارتش ايالات متحده آمريكا براي تشخيص بهنگام حمله هواپيماهاي شوروي سابق به حساب مي آمد.
تراسي مي گويد: در آن زمان تنها راه ارتباط من با ماموران آن سيستم راداري جديد از طريق تلفن بود.
بنابراين تراسي سريعا با خدمه رادار تماس گرفت و از آنان خواست رادار را روشن كنند. آنها هم بسرعت، سوار بر جيپ هاي ارتشي شدند و خود را به تجهيزات راداري جديد رساندند و آن را روشن كردند.
پس از روشن شدن رادار، آنها متوجه شدند هواپيماي بمب افكن بيش از 180 كيلومتر از باند فرود پايگاه دور شده است. تراسي با توجه به اطلاعاتي كه تلفني از رادار دريافت مي كرد، از طريق سيستم راديويي قوي رادار جديد، به خدمه بمب افكن گفت كه با يك چرخش ملايم به سمت چپ جهت خود را تدريجا عوض كنند تا به سمت پايگاه بازگردند. بعد از مدتي كه هواپيما در راستاي پايگاه تول قرار گرفت، تراسي فرمان پايان چرخش را صادر كرد.
به اين ترتيب هواپيما در راستاي باند قرار گرفت. زماني كه بمب افكن به 30 مايلي پايگاه رسيد، راديوي فركانس پايين تراسي مي توانست آن را ببيند و از اين به بعد خود او هدايت خلبان هواپيما را به دست گرفت.
اما اكنون مشكل ديگري پيش رو بود. خورشيد غروب كرده بود و كارگراني كه مشغول تكميل ساخت باند فرودگاه بودند ، ماشين آلات خود را در گوشه و كنار باند رها كرده و براي صرف شام آنجا را ترك كرده بودند. تراسي بسرعت به همه اطلاع داد تا به كنار باند برگردند و با پاكسازي باند شرايط فرود را فراهم كنند. او به رانندگان ماشين  آلات ساختماني، كاميون ها و جيپ هاي ارتشي گفت كه ماشين ها را در كنار باند و عمود بر آن پارك كنند و با نور چراغ هايشان سطح باند را روشن كنند! دقايقي بعد بمب افكن غول پيكر لينكلن در حالي روي باند فرود آمد كه هنوز سوخت كافي براي يك ساعت و نيم پرواز ديگر را داشت. اين ميزان سوخت در صورت فرود اضطراري هواپيما روي باند نيمه كاره يا فرود در جايي غير از باندهاي استاندارد مثل محوطه يخ زده فلات گرينلند مي توانست منجر به فاجعه اي بزرگ گردد.
شكي نيست كه وظيفه شناسي، وقت و همت خارج از چارچوب هاي خدمتي اين مامور كنترل پرواز باعث شد تا جهان يك فاجعه هوايي، كمتر به خود ببيند.
امير توكلي كاشي / جام جم
منبع : http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100854743278
 
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا