جوک های کوتاه و خواندنی

[Real Feeling]

خانمه ميره سونوگرافي
دکتره ميگه خانم بچه هات سه قلون...
موقع زايمان دکتر بچه اول رو ميکشه بيرون، ميزنه پشتش ،ميده پرستار...
بچه دوم رو هم ميکشه بيرون ميزنه پشتش ميده پرستار...
بچه سومو پيدا نميکنه، ميگه حتمأ جواب سونوگرافي اشتباه شده...
تا دکتره ميره بچه سوم سرشو مياره بيرون ميگه اون آقاهه که بچه ها رو ميزنه رفت ؟؟

 

[Real Feeling]

توجه ............................ توجه

پسرای عزیز خیلی مراقب باشید...!!

شگرد جدید دخترا برای به دام انداختن پسرا...!
دختره بهم زنگ زد،همینکه برداشتم یکی شروع کرد ب صیغه عقد خوندن!!
با تعجب گفتم بله؟!
هیچی دیگه،صدای دست و جیغ و هورای ده پونزده نفر میومد!!
عقدم کردن رفت!
اصن ببینید این کمبود شوهر چه میکنه...!
مراقب خودتون باشید شماره ناشناس زنگ زد با "بله" جواب ندید!!
مثلا بگین "ها"...؟
بی شوهری چیکار ک نمیکنههههه

 

[Real Feeling]

ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﻋﻘﺐ ﭘﯿﺶ ﻫﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺑﻮﺩﻥ
ﮔﻔﺘﻢ :
،
،
،
،
،
،
،
،
ﺁﻗﺎ ﺧﻮﺏ ﺑُﺮ ﻧﺰﺩﯼ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ
ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ منو ﺍﻧﺪﺍﺧﺘن ﭘﺎﯾﯿﻦ روانیها ...

 

[Real Feeling]

ﺍﯾﻨﻢ ﺑﺮﺍ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ
ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺗﻘﻠﺐ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ
...................................
ﯾﮏ ﺁﺏ ﻣﻌﺪﻧﯽ ﺑﺨﺮﯾﺪ ! ﺟﻠﺪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑِﮑﻨﯿﺪ ! ﺩﺍﺧﻠﺶ ﻗﺴﻤﺖ
ﺳﻔﯿﺪ ﺁﻥ ﺗﻘﻠﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ !
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯿﺪ !
ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺁﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺁﺏ ﺑﺎﺷﻪ ! ﺁﻥ
ﺭﺍ ﮐﻤﯽ ﮐﺞ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﻫﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﺸﻪ ! ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﺟﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﺏ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ ! ﭼﻮﻥ
ﺷﯿﺸﻪ ﺑﺨﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ ، ﻗﻄﺮﺍﺕ ﺁﺏ
ﺩﺍﺧﻞ ﺩﻭﺭ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﯾﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﭼﻘﺪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﻩ ﺷﻤﺎﻫﺎﻡ ﺁﺧﻪ خدا منو حفظ کنه

 

[Real Feeling]

میگن WC های جهنم....
توش پر سوسک بالدار گندست
فقط شیر آب جوش داره
دمپاییش همیشه خیسه
شلنگشم همیشه افتاده رو زمین
تازه فرشته عذاب پشت در واستاده هی در میزنه میگه زود بیا بیرون
طول WC سه متره، درشم از بیرون باز میشه، قفلم نمیشه!!
حالا هی گناه کنید

 

[Real Feeling]

اخبار داره نشون میده که واسه یه میمون 52 ساله تولد گرفتن،
من میگم: میمونم نشدیم واسمون تولد بگیرن!
بابام میگه: واسه هر میمونی که تولد نمیگیرن!
من
میمون 52 ساله
سازمان حمایت از کودکان بی سرپرست
بابام)))))))))

 

[Real Feeling]

زنی در حالی که کنار شوهرش نشسته بود موبایل او را برداشت و در حالی که لبخندی بر گوشه ی لبش نشسته بود شروع به گرفتن شماره ی خودش کرد.

با تعجب دید که شماره اش به نام (نکبت 2) ذخیره شده.

آیا او عصبانی شد؟!

نه، بیشتر در تعجب بود که (نکبت 1) کی هست؟

 

[Real Feeling]

تو اتوبوس عطسه کردم
واکنش حضار: زهر مار ، حالا همه مریض میشن . آقا شما میتونستی با آژانس بری محل کارت .خلاصه هرکسی چیزی بارم کرد.
ده دقیقه بعد یه دختره عطسه کرد
واکنش حضار :یاااا صاحب صبر
عافیت باشه
ایشالا خیره
بخاری هارو روشن کنین
آقا اون پنجره رو ببند یخ کردن همه !!!

 

[Real Feeling]

ﻣﯿﮕﻦ حیف نون ﻟﺐ ﻣﺮﺯ ﯾﻪ ﺩﺍﻋﺸﯽ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ...
ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺗﺎﺳﺎﻋﺖ11 ﻣﻦ ﺭﻭ ﺑﮑﺸﯿﺪ ﺗﺎﻧﻬﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺭﺳﻮﻝ
ﺧﺪﺍﻭ ﺍﺻﺤﺎﺑﺶ ﺑﺨﻮﺭﻡ .....
حیف نون ﻫﻢ ﻟﺞ ﮐﺮﺩﻩ ﺳﺎﻋﺖ2ﮐﺸﺘﺶ ﮔﻔﺘﻪ ﺣﺎﻻﺑﺮﻭ
ﻇﺮﻓﺎﺷﻮﻥ ﺭﻭﺑﺸﻮﺭ

 

[Real Feeling]

رفتم توالت عمومی در میزنم
مرده میگه: دستشویی داری؟
.
.
.
.
.
.
.
میگم : نه آقا خواستم ببینم شما کم و کسری نداری؟؟!!!