جوک های کوتاه و خواندنی

  • شروع کننده موضوع killer666
  • تاریخ شروع
victoria

victoria

کاربر تالار
کاربر تالار
مامانم رفت برا تولد بابام یک ظرف پیرکس گرفت
بابامم انصافا خیلی ازش تشکر کرد
11633cd1dfa7ed3be8073b349551eaaa.gif

حالا دیشب تولد مامانم بود
بابام هم رفته بود چهار حلقه لاستیک براش خریده بود
.
.
حالا نمى دونم چرا مامانم قهر کرده
فک کنم از رنگ لاستیکا خوشش نیومد!!
fd872cb6dd53bced331af5ab01af22a7.gif

 
Real Feeling

Real Feeling

پسر دایی
کاربر فعال
ریاضی عزیز،
.
.
.

قبول کن که x رفته و دیگه بر نمی گرده ، اینقدر از ما نخواه که x رو واست پیدا کنیم. سعی کن به زندگیت بدون اون ادامه بدی
 
Real Feeling

Real Feeling

پسر دایی
کاربر فعال
ﻟﺐ ﺩﺭﻳﺎﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻋﺸﻖ ﺍﻣﺪﻭﮔﻔﺖ
. ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺑﻨﻮﻳﺲ
ﮔﻔﺘﻢ ﻗﻠﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﭘﺮﻡ ﺑﮕﻴﺮﮔﻔﺘﻢ ﺟﻮﻫﺮﻧﺪﺍﺭﻡ
ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻢ ﺑﮕﻴﺮ ﮔﻔﺘﻢ ﻭﺭﻕ ﻧﺪﺍﺭﻡ
.
.
.
.
.
.
.
ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﮔ*ﻩ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯿﺸﯿﻨﯽ
ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎﻡ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﻧﺪﺍﺭﻧﺎ:|
 
NIKE

NIKE

پکر!؟
مدیر بازنشسته
دختره ساندیس انگور بهش بدی بخوره ،راه خونشونو گم میکنه ...
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد تو پروفایلش زده :
.
" تلخم مثل عرق سگی "
:|
 
P@rtiz@n

P@rtiz@n

ريزه ميزه تالار
مدیر بازنشسته
می گویند شیشه هااحساس ندارند ،اماوقتی روی
شیشه ی بخارگرفته نوشتم
دوستت دارم ، آرام آرام گریست ...
.
.
.
.
.
یه بارنوشتم : دوستت ندارم ،بازهم گریست !!
یه باردیگه نوشتم : سلام ،خوبی شیشه ؟ بازگریست !!
فکرکنم افسردگی داره دیوانه ... !!!
 
KaShKoOl

KaShKoOl

یه مرد تنها و خسته
کاربر ماندگار
زنه تو سردخونه با بادبزن شوهر مرحومش رو باد میزده.
مرد غسال که این صحنه رو میبینه،
خیلی متاثر میشه میگه: خواهر...
اون مرحوم دیگه گرما و سرما براش فرقی نمیکنه.
شما خودت رو اذیت نکن...
زنه میگه: آخه خدا بیامرز بهم گفته بود بذار کفنم خشک شه، بعد شوهر کن...
به نظرت الان خشک شده دیگه؟
 
Real Feeling

Real Feeling

پسر دایی
کاربر فعال
بدتر از حمله ی مغول وحشی خونخوار
.
.
.
.
.
برگشت این دختر دبیرستانیا با سرویسه!
چشونه اینا؟!
عين زامبياي در قفس ب آدم نگاه ميکنن
سیبیلوها:|
 
Night Spirit

Night Spirit

گنده تالار !
مدیر ارشد تالار
دوست دخترمو دیشب با یه پسر تو کافی شاپ دیدم برگشته میگه :
.
.
.
.
.
.
.
الکي...مثلا دارم بهت خيانت ميکنم :|
 
Real Feeling

Real Feeling

پسر دایی
کاربر فعال
رفته بودم لبنیاتی، دیدم یه دختر اومده با یه سطل!
به فروشنده میگه: آقا یه کیلو شیر گاو بدین
فروشنده گفت: تو این سطلی که آوردی یه کیلو شیر گاو جا نمیشه
دختره خیلی خونسرد گفت: پس لطفا یه کیلو شیر گوسفند بدین! :|
پیکر مطهر آن فروشنده یکشنبه از جلوی تالار وحدت تشییع خواهد شد
 
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا