RAHA
عمه برادرزاده
مدیر بخش
تو پشت بوم داشتم ماهواره تنظیم میکردم
مامان بزرگم داد زد پاشو که بسیج اومده !!!
هرچی بود و نبود ریختم تو حیاط خلوت پریدم پایین
میگم کوش،میگه اوناهاش،برای گوشیت بسیج اومده !!!
کمرم هنوز رگ به رگه، تا شب به افق خیره بودم…
مامان بزرگم داد زد پاشو که بسیج اومده !!!
هرچی بود و نبود ریختم تو حیاط خلوت پریدم پایین
میگم کوش،میگه اوناهاش،برای گوشیت بسیج اومده !!!
کمرم هنوز رگ به رگه، تا شب به افق خیره بودم…