اومدم خونه دیدم یه سری کاغذ چسبیده به دیوار روش نوشته +18 ؛ اونم با دست خط بابام...
.
.
.
.
.
.
.
.
همینطور که مسیر کاغذها رو دنبال کردم دیدم می رسه توو آشپزخونه...
آخرین برگ روش نوشته بود:
”باید همینجوری توجه تو جلب کنم؟ آشغالا رو بذار دم در
دیروز به مخاطب خاصم اس دادم که عزیزم من رسیدم جلو خونتون !
بعد دیدم هیچی جواب نداد ! کمی منتظر موندم باز جواب نداد !
خواستم دوباره اس بدم یهو دیدم تو اس قبلیم « س » کلمه رسیدن رو نذاشتم
هیچی دیگه الان تک و تنها نشستم خاطراتمونو مرور میکنم…!