GaLaxY

  • شروع کننده موضوع Sorena
  • تاریخ شروع
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : GaLaxY

 
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : GaLaxY

 
Germanitor

Germanitor

Storm of Swords
مدیر بازنشسته
پاسخ : GaLaxY

آژیرها به صدا در آمدن ودر سفینه هایی که تردد کمی درون آنها بود و جز صدای تجهیزات و قدم خدمه چیزی به گوش نمیرسید اکنون بلوای به پا شده هرکس به سویی میدود و کاری میکند. وایپرها سوخت گیری میکنند خدمه پدافند به پشت ابزارالات دفاعی میروند مکانیک ها وایپر هارا مسلح میکنند و اخرین چک را انجام میدهند. سپرهای محافظ خاموش میگردند توپ ها مسلح میشوند و دریچه خروجی ایرپورت سفینه گشوده میشوند و وایپر ها گروه گروه از سفینه ها خارج میشوند.
اینک فرمانده دستور میدهد که جنگنده ها سفینه هارا پوشش دهند تا ترنسپورتر ها لاشه هارا بر روی سیاره هدف بریزند و سفینه هایی که یدک کشیده اند را روی سیاره رها کنند و باز گردند.
در مراحل انجام عملیات وایپر ها ربات هارا از محدوده به دور نگاه میدارند و با اخلالگر مانع از درگیری های جدی میشوند.پس از انجام فعالیتی که رباتها را نیز ماننده سربازان در بهت و هیرت برده دستور عقب نشینی سادر میشود و سفین سالم به مدار وآشایانه بر میگردند فرمانده به آتشبارها دستور میدهد سطح سیاره را بی هدف مورد آماج حمله قرار دهند پس از ساعتی آتشباری بی هدف و بی برنامه فرمانده دستور میدهد حفاظ ها بسته و آماده جهش به مختصات جدید شوند و سپس تکه ای کاغذ از جیب بیرون می آورد و به یگان مهندسی میدهد تا روازه ای بین منطقه کنونی و مختصات جدید بگشایند.
درگاه باز میگردد و تمام سفینه ها به انجا میروند.بله سربازان در نهایت حیرت شاهدند که یگان های غایب در حال آماده باش کامل در آنسوی درگاه منتظرند و تعداد آنان بسیار بیشتر از بزرگترین تخمینی است که زده میشود تعداد آنها قابل شمارش نیست.
یکی از فرمانده به خود اجازه میدهد و در نهایت حیرت اولین سوال تاریخ را از فیلدمارشال گودریان میپرسد.
فیلد مارشال پاسخ میدهد:در منظومه قبلی در حین تسخیر آیتم ها و منابع به تکنولوژی و فن آوری اقوامی کهنی که رباتها را ساخته اند دست پیدا کرده اند و پس از اصلاح از آن ارتش ژرمانیا اس اس را هزاران برابر بزرگتر و مخربتر کرده اند.
ساعت ها میگذرد و گوی دوباره گرد مرگ بر جنگاوران پاشیده شده کسی سخن نمیگویید پس از 8 ساعت انتظار تنها این فیلدمارشال است که هنوز سرپا ایستاده و اثار خستگی و کسالت در او دیده نمیشود.
سیستم هلوگرام فعال میشود و پیامی به کد ویژه ای که هم شبیه به کد انیگماست هم شبیه پیام های رمز نگاری شده رباتها نمایش داده میشود که لبخندی جاه طلبانه که هاکی از موفقیتی است که فیلد مارشال انتظارش را میکشده است.
دستور باز شدن در گاها داده میشود اینبار این سیاره شکن ها و توپخانه لیزری سنگین به موقعیت های تعییند شده خود میروند و مابقی نیز همراه مام ناو در دور ترین مدار ممکن مستقر میشوند. فرمانده در پیامی که در تمام ارتش پخش میشود میگوید: سنگی در دریای آرام زندگیمان انداخته شد و آرامش مارا برهم زد و شما موج هارا به راه انداخت.

ای امواج سربه فلک کشیده دریای دیکتاتوری آسایش ما در آسایش کل دریاست آسایش ما در نابودی سنگ انداز است آسایش ما در مرگ ماست امروز روز افتخار است روزی است که دوباره در کنار یکدیگر و در پیشگاه پروردگار شانه به شانه برای رویاهای فرزندانما خواهیم جنیگید.
امروز باید خائنین و روباتها را یکجا درهم بکوبیم
به دشمنان بنگرید مشتی انسان و ربات بزدل و پوک مغز هستند پس بر انان بتازید و عالم را از نوس وجودشان پاک گردانید.
حمله
با این دستور سیاره شکنان سیارک هایی رو که از مدار خاج کرده بودند را به سمت سیاره روانه کردند و در همراحی انان تمام آتشبار ها و توپخانه ها مداوم آتش بر سر سیاره میریختند و جهنم را به پا ساختند در سطح سیاره در این زمان فرمانده به سمت وایپرش رفت و سوارش شد سوار تک وایپر سیاه میدان.
نبرد سختی در میان بود و این دشمان گالاکسی بودند که همانند برگ های خزان دسته دسته و هنگ به هنگ بر زمین می افتادند و منهدم میشدند. از دور هارمونیکی بی صدا قابل مشاهده بود اما سمفونیی که در سطح سیاره برقرار بود بسیار باشکوه تر بود جنگ وارد مرحله نفوذ به نگهدارنده شده بود و فیلد مارشال از وایپر پیاده و به جلوی صف سربازان رفت در حالی که سلاح خود موسوم به درهم شکننده دشمنان را در دست داشت و سفینه ها پشت سر او یک به یک در سطح سیاره فرود می آمدند. با شلیک اختراتیک ذره ای ورودی نگاه دارنده باز شد و سیل سربازان و دارک *** ها در هم رف و جنگی سنگین بود اما جنگاوران همراه جنگ سالار بزرگ به خوبی با جنگیدن آشنا بودند و همگی بهترین های موجود در تمام عالم بودند. پس از چند ساعت درگیری دارک ها درهمشکستن و سربازان فرمانده به کمک یاران زخمی شتافتند و با سفاین به مدار برگشتند و آماده باز گشت میشدند در حالی که جنگ سالار بزرگ همراه 12 نفر گارد محافظش وارد نگهدارنه شدند و آخرین آیتم را در محفظه جابجایی قرار دادند و به مدار باز گشتند تا به سوی پایتخت برلین بروند و مهندسین درگاه را برای نبرد نهایی برپا کنند.
آژیرها به صدا در آمدن ودر سفینه هایی که تردد کمی درون آنها بود و جز صدای تجهیزات و قدم خدمه چیزی به گوش نمیرسید اکنون بلوای به پا شده هرکس به سویی میدود و کاری میکند. وایپرها سوخت گیری میکنند خدمه پدافند به پشت ابزارالات دفاعی میروند مکانیک ها وایپر هارا مسلح میکنند و اخرین چک را انجام میدهند. سپرهای محافظ خاموش میگردند توپ ها مسلح میشوند و دریچه خروجی ایرپورت سفینه گشوده میشوند و وایپر ها گروه گروه از سفینه ها خارج میشوند.
اینک فرمانده دستور میدهد که جنگنده ها سفینه هارا پوشش دهند تا ترنسپورتر ها لاشه هارا بر روی سیاره هدف بریزند و سفینه هایی که یدک کشیده اند را روی سیاره رها کنند و باز گردند.
در مراحل انجام عملیات وایپر ها ربات هارا از محدوده به دور نگاه میدارند و با اخلالگر مانع از درگیری های جدی میشوند.پس از انجام فعالیتی که رباتها را نیز ماننده سربازان در بهت و هیرت برده دستور عقب نشینی سادر میشود و سفین سالم به مدار وآشایانه بر میگردند فرمانده به آتشبارها دستور میدهد سطح سیاره را بی هدف مورد آماج حمله قرار دهند پس از ساعتی آتشباری بی هدف و بی برنامه فرمانده دستور میدهد حفاظ ها بسته و آماده جهش به مختصات جدید شوند و سپس تکه ای کاغذ از جیب بیرون می آورد و به یگان مهندسی میدهد تا روازه ای بین منطقه کنونی و مختصات جدید بگشایند.
درگاه باز میگردد و تمام سفینه ها به انجا میروند.بله سربازان در نهایت حیرت شاهدند که یگان های غایب در حال آماده باش کامل در آنسوی درگاه منتظرند و تعداد آنان بسیار بیشتر از بزرگترین تخمینی است که زده میشود تعداد آنها قابل شمارش نیست.
یکی از فرمانده به خود اجازه میدهد و در نهایت حیرت اولین سوال تاریخ را از فیلدمارشال گودریان میپرسد.
فیلد مارشال پاسخ میدهد:در منظومه قبلی در حین تسخیر آیتم ها و منابع به تکنولوژی و فن آوری اقوامی کهنی که رباتها را ساخته اند دست پیدا کرده اند و پس از اصلاح از آن ارتش ژرمانیا اس اس را هزاران برابر بزرگتر و مخربتر کرده اند.
ساعت ها میگذرد و گوی دوباره گرد مرگ بر جنگاوران پاشیده شده کسی سخن نمیگویید پس از 8 ساعت انتظار تنها این فیلدمارشال است که هنوز سرپا ایستاده و اثار خستگی و کسالت در او دیده نمیشود.
سیستم هلوگرام فعال میشود و پیامی به کد ویژه ای که هم شبیه به کد انیگماست هم شبیه پیام های رمز نگاری شده رباتها نمایش داده میشود که لبخندی جاه طلبانه که هاکی از موفقیتی است که فیلد مارشال انتظارش را میکشده است.
دستور باز شدن در گاها داده میشود اینبار این سیاره شکن ها و توپخانه لیزری سنگین به موقعیت های تعییند شده خود میروند و مابقی نیز همراه مام ناو در دور ترین مدار ممکن مستقر میشوند. فرمانده در پیامی که در تمام ارتش پخش میشود میگوید: سنگی در دریای آرام زندگیمان انداخته شد و آرامش مارا برهم زد و شما موج هارا به راه انداخت.
ای امواج سربه فلک کشیده دریای دیکتاتوری آسایش ما در آسایش کل دریاست آسایش ما در نابودی سنگ انداز است آسایش ما در مرگ ماست امروز روز افتخار است روزی است که دوباره در کنار یکدیگر و در پیشگاه پروردگار شانه به شانه برای رویاهای فرزندانما خواهیم جنیگید.
امروز باید خائنین و روباتها را یکجا درهم بکوبیم
به دشمنان بنگرید مشتی انسان و ربات بزدل و پوک مغز هستند پس بر انان بتازید و عالم را از نوس وجودشان پاک گردانید.
حمله
با این دستور سیاره شکنان سیارک هایی رو که از مدار خاج کرده بودند را به سمت سیاره روانه کردند و در همراحی انان تمام آتشبار ها و توپخانه ها مداوم آتش بر سر سیاره میریختند و جهنم را به پا ساختند در سطح سیاره در این زمان فرمانده به سمت وایپرش رفت و سوارش شد سوار تک وایپر سیاه میدان.
نبرد سختی در میان بود و این دشمان گالاکسی بودند که همانند برگ های خزان دسته دسته و هنگ به هنگ بر زمین می افتادند و منهدم میشدند. از دور هارمونیکی بی صدا قابل مشاهده بود اما سمفونیی که در سطح سیاره برقرار بود بسیار باشکوه تر بود جنگ وارد مرحله نفوذ به نگهدارنده شده بود و فیلد مارشال از وایپر پیاده و به جلوی صف سربازان رفت در حالی که سلاح خود موسوم به درهم شکننده دشمنان را در دست داشت و سفینه ها پشت سر او یک به یک در سطح سیاره فرود می آمدند. با شلیک اختراتیک ذره ای ورودی نگاه دارنده باز شد و سیل سربازان و دارک *** ها در هم رف و جنگی سنگین بود اما جنگاوران همراه جنگ سالار بزرگ به خوبی با جنگیدن آشنا بودند و همگی بهترین های موجود در تمام عالم بودند. پس از چند ساعت درگیری دارک ها درهمشکستن و سربازان فرمانده به کمک یاران زخمی شتافتند و با سفاین به مدار برگشتند و آماده باز گشت میشدند در حالی که جنگ سالار بزرگ همراه 12 نفر گارد محافظش وارد نگهدارنه شدند و آخرین آیتم را در محفظه جابجایی قرار دادند و به مدار باز گشتند تا به سوی پایتخت برلین بروند و مهندسین درگاه را برای نبرد نهایی برپا کنند.

 
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : GaLaxY

به به
 
Germanitor

Germanitor

Storm of Swords
مدیر بازنشسته
پاسخ : GaLaxY

در راه برگشت

یک وایپر از راه میرسد و وارد مام ناو می شود و به آرامی متوقف میشود خلبان پیاده میشود درون پورت هیچ کس به وایپر جدید توجه نمی کند که مسرور از پیروزی در حال فعالیت و تعمیر صدماتی هستند که در جنگ برداشته اند بازوی هوش مصنوعی سفینه وایپر را به خزانه وایپر انتقال میدهد. سرباز با لباس فرم و کلاه کجش با گامهای استوار به سمت اولین خروجی میرود و به اطراف و شدت فعالیت در سفینه مینگرد.
خودرا به اتاق فرمان میرساند و جعبه ای که به همراه آورده را به همراه نامه ای به خدمت فیلد مارشال تقدیم میکند.نامه نامه پیشواست که به خاطر پیروزی اخیر از او تقدیر کرده و اورا برای بار 18ام اورا لایق دریافت مدال شوالیه زرین دانسته و برای او لباسی رسمی فرستاده است.
صدای آژیر.....رادارها چند جرم ناشناس را که با مداری ناشناس به سمت ما می آمدند را شناسایی کرده بودند
آنها چندین جرم کیهانی بودند که به سمت ناوگان رها شده بودند به دستور فرمانده سفینه ها به سرعت از یک دیگر فاصله گرفته و پهنه ای وسیح را پوشش دادند اجرام بدون اصابت از میان سفینه ها گزشتند. این هشداری بود برای خطر های در میان راه.
هنگامیه که باید در مسیر خود از نزدیکی چند سیاره در مدار یک ستاره میگزشتیم مورد اماج حملات کولی ها و مزدوران کهکشانی قرار گرفتیم. زیاد خطر جدیی نبود. و به سرعت در هم شکستند ولی فرمانده دستور تعقیب و نابودی نداد زیرا فرمانده از این فعالیت احمقانه آنان به شک افتاده بود. کمی مکث کرد و به سرعت دوید و همراه خود شمشیرش را برد و بقیه به دنبالش آری او به سمت کابینش میرفت جایی که صندوقچه ایتم آنجا بود.
حدسش درست بود فرستاده یک دروغ گو بود و مچش را هنگامی که از اتاق خارج میشد گرفتند. فرمانده لبخندی زد و کلید صندوقچه را به سمتش پرتاب کرد کلید به سینه اش برخورد کرد و بر روی صندوق افتاد. سرباز در چشمان فیلد مارشال نگریست در چشمانی که همواره آتش از آن زبانه میکشید اما او خشمگین نبود او دلگیر بود که سرباز چرا به او دروغ گفته چرا نگفته مشکلش چیست تا به او کمک شود.

ادامه دارد....


 
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : GaLaxY

:galbkolah:
 
Germanitor

Germanitor

Storm of Swords
مدیر بازنشسته
پاسخ : GaLaxY

فرمانده دستور داد سریع ترین وایپر را به همراه جعبه ای مشابه جعبه اصلی که مسلح شده توسط یک بمب قدرتمند نوترونی است را به سرباز بدهند تا جعبه را با عزیز در بندش مبادله کند و برای امنیت از مسیری دیگر برای کمک به او 1000 اسکای گارد به همراه سازو برگ کامل فرستاده شد.
سرباز به نقشه فرمانده گوش کرد و پس از کمی فکر میشد اراده در چشمانش دید.سرباز به سوی سفینه رفت و پس از خوروج او از مام ناو چند انفجار در مام ناو رخ داد که به مام آسیب رساند انفجار هایی که برای صحنه سازی در حمایت از سرباز رخ داده بود.
سرباز در محل معامله جعبه را تحویل داد و در اضای کلید جعبه عزیزی که برایش این کار را انجام داده بود تحویل گرفت.قبل از آنکه خائنین قصد باز کردن جعبه را داشته باشند یگان کمکی در نبردی نمایشی وارد عمل شدند تا فرصت فرار برای سرباز ایجاد کنند و هم چنین به خائنین اجازه دادند که بگریزند و جعبه را به فرماندهی خود انتقال دهند. پس از ساعتی نبرد و تعقیب وایپرها به مدار بگشته و اسکای ها نیز سیاره را کملا محاصره کردند تا همه چیز طبیعی جلوه کند. مدتی گذشت و ناگهان رادارها انفجار عظیم را ثبت کردند. و یگان تحقیاتی ارسال شد تصاویری هولناک مخابره میشد انفجار در یک پایگاه زیر زمینی منفجر شده بود و گودالی با شعاع چند ده مایل ایجاد کرده بود. یگان محاصره کننده سیاره را ترک کرده و به سمت پایتخت به راه افتادند. آنها مسرور بودند از حقه ای ساده اما موثر که به دشمن زده بودند و میتوانستند سر افراز در مقابل فیلد مارشال با ایستند.
در آنسوی کیهان ارتش ها یکی پس از دیگری در مدار پایتخت قرار میگرفتن و تمام وقت سفینه ها مواد و تجهیزات را به پایتخت انتقال میدادند. همه به سختی کار میکردند و خود را برای نبرد های سخت آماده میکردند زن و مرد پیرو جوان همه و همه در تلاش و تکاپو بودند که ناگهان یک بوق کوچک در شبکه اطلاع رسانی سیاره همه را از کار واداشت و لحظه ای سکوت در همه جا طنین انداز شد و سپس صدای سخنگوی وزارت جنگ اخبار پیروزی های فیلد مارشال بزرگ را به گوش همه رسانید. گویی که روحی دیگر در کالبد نیمه نا امیدشان دمیده شده باشد توان کاریشان چند برابر شد. و خورشید به ارامی در افق پایین میرفت و با رنگ زیبای آسمان این موفقیت را به همه تبریک میگفت.

ادامه دارد..........
 
IMANPAZOKI

IMANPAZOKI

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : GaLaxY

:o
 
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا