GaLaxY

  • شروع کننده موضوع Sorena
  • تاریخ شروع
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : GaLaxY

چشم میزارم
بنویس حامد
 
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : GaLaxY

00.jpg
 
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : GaLaxY

Untitled.jpg
 
Germanitor

Germanitor

Storm of Swords
مدیر بازنشسته
پاسخ : GaLaxY

بنیان گزار قدرتمندترین و محبوب ترین دیکتاتوری دنیا های مجاز و واقعی و فرا واقعی

این شما و محمد:
MARS

052597562444.jpg

حسین
sorena

86328871986649048262.jpg

آخرین گردهمایی گالاکسی
دو نفر پایین سمت چپی تصویر به انسانهای دون پایه و فرو مایه هستند که بعد از آگاهی از نام و نشان بزرگان سریع منطقه رو ترک کردن
43980982108022859379 (2).jpg


94314736548366125620.jpg
احترام به پیشوا
92600968638380774387.jpg

حسین اینو یادته؟

13488235411.jpg

من با نگاه به این عکسا غم دوری رو التیام میدم
 
آخرین ویرایش:
Germanitor

Germanitor

Storm of Swords
مدیر بازنشسته
پاسخ : GaLaxY

داستان من
غروب سحر


در کهکشان راما اوضاع تحت سیتره سربازان پیشوا بود. نه آیتم به دست آمده بود سربازان در پایتخت 24 ساعته در حال آماده باش بودند تا نه رباتها و نه خائنین فرصت دست یابی به آیتم ها را نداشته باشند.
در غروبی دل نشین که سکوت همه جارا در بر گرفته بود.تنها صدای باد بود که در بین لاشه رباتها و سفاین میپیچید و داستان غم م غصه داستان مرگ پدران و پسران و عشاق را بیان میکرد.باد ایستاد.نارنجی غروب به سرخی گراید. سکوتی مرگ بار بر همه چیره گشت در بلندای دور دست در مقر فرماندهی بر بلندای برج مرکزی چند انسان دیده میشدند.بله آنها آدولف پیشوای قدرمتند و در کنارش وزیر جنگ بزرگش که قوی ترین واحد نظامی در کل کائنات را در اختیار داشت ایستاده بود.
آژیر. آژیر به صدا در آمد و سکوت را درهم شکست. در دل سربازان دلهره ای شدید نفوذ کرد.
در مرکز فرماندهی
سکوت بین آدولف و محمد جکپی حاکم بود تنها به یک دیگر مینگریستند. یک سرباز مرکز علوم و فن آوری نفس نفس زنان در را باز کرد و برگی را به سمت پیشوا می آورد. بله تحرک رباتها در اطراف آیتم آخر مشاهده شده بود.
پیشوا به وزیر جنگ دستور تصاحب آیتم آخر را داد. پیام ها به فرماندهان مستقر در دیگر سیارت با کد انیگما ارسال شد.
در پایتخت سربازان یگان های ویژه به سرعت خود را به سفینه ها میرساندند. در آسمان لکه هایی پیدا شدند. اینها که هستند و چرا رادارها آنها را مشاهده نکرده اند. نزدیک تر می آیند آنها یگانهای رزمی ژرمانیا اس اس هستند که آمده اند تا در نبرد برای تسخیر آیتم آخر شرکت کنند.
متور اسکای گارد ها روشن شد و گردو غبار به پا شد و سفینه های غول پیکر بلند شدند و از دور دست این جنگنده های وایپر و رپتر بودند که به اسکورت اسکای گاردها می آمدند.
سفینه ها به ژرمانیا اس اس ملحق میشدند و اسمان پر بود از سفینه هایی که با امیدی فراوان برای آینده و اراده ای پولادین برای اجرای دستور پیشوا و حفظ اقتدار او به سمت دیواره هایی فلزی و آتشین رباتهای محافظ ایتم میرفتند. کودکان نظاره گر این صحنه برای پدران خود اشک میریختند و برای انان آرزوی پیروزی میکردند و در دل محبت به پیشوا را از پدارن به ارث میبردند.

ادامه دارد
...
 
آخرین ویرایش:
Germanitor

Germanitor

Storm of Swords
مدیر بازنشسته
پاسخ : GaLaxY

ادامه

سفینه های ژرمانیا اس اس که دعای خیر مردمان،امید کودکان و اعتماد پیشوا و وزیر جنگ رو بدرقه راه داشتند مدار برلین رو به هدف آیتم آخر ترک کردند. جاسوسان خبر آورده بودند که دشمنانی که از فرمان پیشوا دال بر نابودی و جاروب تمام فدراسیونها و در هم شکستن تمام ارتشهایشان خشم گین و ناراضی بودند تمام قوای موجود خود را گرد آورده اند تا آیتم اخر را به دست آورند و بگریزند تا پیشوا بماند و صفوف پایان ناپذیر رباتهایی که به سمت ما می آیند. اگر چنین میشد به تدریج مقاومت ما درهم میشکست وتا اخرین نفر قتل عام میشدیم.
به این دلیل پیشوا و وزیر جنگ و دیگر فرماندهان ستاد مشترک تصمیم گرفتند که فرماندهی را به فیلد مارشال بزرگشان گودریان بسپارند.

در مسیر:

در مسیر سفاین با تمام توان به سوی هدف پیش میرفتند و به تدریج واحدها و یگان های مختلف این ارتش بزرگ که در سیارات کهکشان برای کمک فرماندهان و حفظ امنیت پراکنده بودند گرد فرمانده بزرگشان می آمدند تا بار دیگر شانه به شانه فرمانده شان بجنگند و افتخارها بی آفرینند.آنها به حدی به فرمانده خود یقین و آیمان داشتند که اگر از آنها کاری غیر ممکن را میخواست برایش انجام میدادند اما این بار......
اما امروز سفاین که جمع میشدند متوجه غیبت یگان های توپخانه لیزری سنگین و سیاره شکن و جنگ نوین می شدند. چرا فرمانده قوی ترین سلاح ها را به همراه نیا آورده و در اضای آنها لاشه هزاران سفینه خودی منهدم شده در جنگ های گذشته را به همراه آورده و هزارن سفینه ترنسپورتر حامل لاشه میلیونها ربات را برا چه کار آورده؟
اما فرمانده هرگز با کسی مشورت نمی کند و هرگز نظر دیگران را نمی پذیرد،ولی همیشه پیروز بوده با کمترین تلفات،پس کسی سوالی نمی پرسد و خود را به دستان فرمانده میسپارند.
فرمانده آدمیست خشک و بی احساس از روزی که رباتها دوست و برادرش را کشتند قسم یاد کرده که تا ا[رین روز زندگی آرامش از رباتها حرام کند و تا کنون بزرگترین نابود کننده رباتهاست و در سرتاسر عالم نامش مو بر بدن دوست و دشمن سیخ میکند.

فرمانده:

در نزدیکی به هدف فرمانده به کابینش میرود تا لباس جنگش را به تن کند. او تنها فرمانده ای است که در خط مقدم در کنار سربازانش میجنگد. درب کابین بی صدا در پیش پای فرمانده کنار میرود. و فرمانده با لباس قرمز که با رگه های سورمه ای تزئین شده است بیرون می آید. گارد محافظین خبر دار می ایستند و به او Heil میدهند. او آرام به سمت اتاق فرماندهی قدم بر میدارد و در راه تک تک خدمه را که میبیند در آغوش میکشد.
در اتاق فرمان در پیش پای فرمانده گشوده میشود و در مقابل چشمان همه فرمانده با وقار کامل بر صندلی فرمانده تکیه میزند. او که تا کنون از ابتدای سفر سخن نگفته لب به سخن می گشاید: امروز روز من است روز شماست و روز فرزندان مان امروز روز شکست نیست چرا که شکست امروز مرگ کسانی را در پی خواهد داشت که به آنان عشق می ورزید امروز سربازان من نباید پای عقب نشینی داشته باشید یا مرگ یا پیروزی.
سپس رو به دستگاه هلوگرام ایستاد و با خشمی که در صورت داشت فریاد زد:آماده باااااااااااااااااااشششششششش همه سر پستاشون. و روبه فرمانده فریاد زد وضعیت پیش از جنگ.

ادامه دارد...

 
آخرین ویرایش:
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا