پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم
ببینم آخرش نوع داستان رو معلوم نکردین
یه هفته رفتم مسافرت ها
نیگا کن ترخدا هنوز باهم درگیرن
بابا جان من یه داستان میخواید بگید دیگه
خودتونو کشتین
اصلا یه چیزی من میگم واسه اینکه سر نوع داستان دعوا نکنین انواع داستان رو بیاریم یعنی هم واقعی هم تخیلی
چیه فکر کردین نمیشه؟!
نخیر خیلی خوبم میشه
میخواین یه نوعش رو بگم
خوب داستان این مدلیه :
یکی نفر دیگه در پی قتل های سریالی میمیره و یه عالمه کارگاه و کاربرد شکاف و پلیس میریزن سر جسد و اموالش تا علت رو جویا بشن و چیز جدیدی در باره این قتل های پی در پی پیدا کنن در این میان دو کاراگاه که یکی خانومه و دیگری آقا هست باهم در رقابتن تا علت و قاتل رو هر چه زودتر پیدا کنن این دو تا نظریه های مختلفی دارن و در این حین که داشتن کارشونو میکردن به شواهدی دست پیدا میکنن , کاراگاه خانومه فکر میکنه پای عوامل ما فوق طبیعت در میونه و میره که با شواهدش اینو به اون یکی کاراگاه بگه و یه پزی هم بده ولی با کمال حیرت میبینه هیچکس تو دفتر اون یکی کاراگاه نیست و دفتر رو انگاری بمب زدن از بس که شلوغ و بهم ریختس و اون ناراحت و متعجب میخواد برگرده که با آثار خون بر روی زمین مواجه میشه و پلیس رو خبر میکنه پلیسم زود دست به کار میشه و اول دنبال سر نخ و جسد میگرده (البته اگه کاراگاه مرد مرده باشه ) ولی هیچی پیدا نمیکنه کاراگاه خانوم با شمعه کراگاهیش میفهمه که اون یکی کاراگاه به مطالب مهمی دست پیدا کرده بوده که این طوری متجاوزین خونه رو زیر و رو کردن اون بعد کلی جستوجو به طور اتفاقی روی تقویم شکل برج ایفل رو میبینه که پایی ن اون کلماتی نا آشنا نوشته شده بوده و خانوم کاراگاه اون شکل رو درست در قسمت مربوط به تاریخ فردا پیدا میکنه
این تاریخ مربوط میشه به روزی که طی این مدت افراد مختلفی به طرز مشکوکی در او میمردن ولی این چه ربطی به برج ایفل داشت ؟!
خانوم کاراگاه هنوزم تو فکر عوامل مافوق طبیعت بود و حالا برج ایفلم اضافه شد
خانوم کاراگاه به بسرعت با هواپیما رفت پاریس و برج ایفل رو نظاره کرد تا روز بعد ( روز قتل ها) منتظر نشانه ای ماند و جستوجو کرد و راس ساعت 13 اون اتفاق شوم افتاد...
ساعت 12:30 ظهر:
به خانوم کاراگه خبر میدن که اون خون که توی دفتر ریخته بود به هیچ وجه مال آقای کاراگاه نیست !
ساعت 12:45 ظهر:
خانوم کاراگاه یک سیرک رو که در اون آدما به شکل های مافوق طبیعت با گریم غلیظ ظاهر میشدن پیدا کرد
راس ساعت 13 بعد از ظهر:
یکی از افراد سیرک که خودش رو گریم کرده و آماده اجرا بود ناپدید شده و جسدش در بالای برج ایفل پیدا میشود
و خانوم کاراگاه میفهمه که شواهدی که پیدا کرده بوده مربوط به شغل و گریم اون فرده و شواهد کاراگاه دیگه مربوط به مکان قتل... !
خوب دیگه این یه مدل از اون داستان هاست
هم ماجراجویی و هم تخیل و هم واقعیت
این داستان رو همین جوری نوشتم ولی اگه خوشتون اومده میتونم یه داستان خیلی باحالتر بگم آخه واسه این یکی که الان خوندین هیچ وقتی نذاشته بودم و همین طور که تایپ میکردم ادامه داستان تو ذهنم میمود و من مینوشتم و راستی آخرشم ننوشتم چون نمیدونستم این مدلی دوستدارید یا نه؟
خوب منتظر نظراتونم