خاطرات اسماندژی | AsmandeZ

IMANPAZOKI

IMANPAZOKI

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : خاطرات اسماندژی | AsmandeZ

سلامعلیکم ورحمت الله وبرکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــات
 
invisible

invisible

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : خاطرات اسماندژی | AsmandeZ

اتهای سرور 2 بود که کوئست شروع شده بود و من هم فرمانده یکی از فدراسیون ها بودم در یکی از شبا به یکی از سیاره های آیتم دار یه فیک با وایپر فرستادم فکر کنم 2 نصف شب بود و بعد رفتم دیگه خوابیدم ، صبح اومدم روی اکانت دیدم اِ آیتم تو سیارم هست و کلی پیام برام اومده از فدراسیون رقیب و اعضای فد خودم هم پیام تبریک و خوشحال از اینکه فدراسیون یک آیتم گرفته ؛ اعضای فد رقیب بهم گفته بودند ببین ما محافظای آیتم را زدیم و شما اومدی آیتم ما را دزدیدی و باید پس بدی ، منم جواب دادم گفتم به همین خیال باشید خب بیاد پس بگیرید ، در همین کش مکش که تو فروم هم جنگی شده بود برای این موضوع من یه نقشه کشیدم و به پرهام گفتم شما که تو فد مرکزی هستی بیا به من حمله کن و آیتم را ببر برای فد تا دست اینا نیافته ، پرهام هم قبول کرد و حمله کرد
نیروهای پرهام در حال اومدن به سمت سیاره من بودند در حالی که دیدم یه حمله گروهی از فد رقیب هم شروع شد اونم چه حمله جانانه ای .
پرهام نیروهاش زودتر رسید و آیتم را برد و طقریبا 4 تا 5 دقیقه بعدش نیروهای رقیب ؛ آی صحنه جنگ زیبا شده بود در مرکز فرماندهی که من داشتم میمردم از خنده ، بدبختا کلی سوخت مصرف کرده بودند و کلی نیرو اورده بودند که آیتما بگیرند در حالی که اصلا آیتمی نبود و از تعجب داشتند شاخ در می آوردند و منم و برخی دوستان از خنده روده بر؛ پیام پشت پیام که آیتم ما پس کو ، جادوگر آیتم ما را چکار کردی و کلی دری وری و فحش که من دیگه از خنده روده بر شده بودم و بهشون گفتم با بد کسی در افتادید و یه کم قپی اودم و چرت و پرت که بترسونمشون البته پرهام هم یه شیطونیایی کرد که بماند و اونم داستانی داره و کلی خنده که الان که یادم میاد دارم از خنده روده بر میشم ؛ آره دیگهT هم آیتم را از دست ندادیم و هم نیروهای دشمن را اطلاعات گرفتیم ازش و فروم را که نگو داستانی شده بود ؛ فکرشا بکنید طرف این همه نیرو اونم با بالانس سرور 2 (که یادش بخیر) اورد اما دید جا تره و بچه هم نیست :9: چقدر عصبانی و متعجب شده بودند ای روزگار ...
 
mohsenzelzele

mohsenzelzele

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : خاطرات اسماندژی | AsmandeZ

جاش خالیه من هم سه تا خاطره ی کوتاه بگم از سه تا سفری که کردم و سه تا اتفاق عجیب افتاد تو آسماندژ
یادم میاد که سرور 4 تموم شده بود و استارز قهرمان شد قهرمانی غرور آمیزی بود به یاد سرور4
بعد شبش می خواستن بچه ها جشن بگیرن که من قبل از این که جشن شروع بشه و بلافاصله بعد از اتمام سرور 4 یه سفر به مشهد داشتم با دوستان مدرسه ای
سفری 4 - 5 روزه بود فک کنم دو سه روز بود که محمد بلک به من زنگ زد که سرور جدید شروع شده و پرشن گلفو زدیم :دی!
من هم یه لحظه جا خوردم پشت تلفن باورم نمیشد که پرشن گلف تاسیس شده باشه خلاصه گفتم همون پرشن گلفی که من و خودت با هم زدیم سرور 4 به مدت سه روز بعدش با استارز ادغام شدیم بعد گفت آره و همه هستن دور هم جمع شدیم و ...
گفتم کیا هستن گفت همه هستن بچه های استارز سرور 4 پیمان هست ارشیا هست و ...
گفتم الان چندمین گفت دوم ! گفتم گلکسی هم که هست گفت آره
پشت تلفن خر کیف شدم :دی گفتم عجب سروری بشه تقابل پرشن گلف و گلکسی و خیلی خیلی خوشحال بودم که پرشن گلف تاسیس شدم هر چند اول باور نمی کردم و جا خوردم

خلاصه از مشهد که اومدم اومدم تو روم پرشن گلف تو ریدکال دیدم همه دور هم جمعن و ما انگار غریبه شدیم تو این جمع :دی ایام مدرسه ها بود و بازی کردن سخت بود به هر حال اون موقع هم تو اوج مدرسه بود ولی با این حال چون محمد ازم خواست بیام با چند روز تاخیر وارد بازی شدم و دست و پا شکسته داشتم بازی می کردم و وزارت اقتصاد پرشن گلف ان ای رو هم بهم دادن ! خلاصه واقعا ایام بی نظیری بود اون ایامی که پرشن گلف حضور داشت حتی بچه ها از استارز سرور 4 هم منسجم تر رفیق تر و متحد تر بودن و به مراتب داشت پرشن گلف از استارز هم بهتر کار می کرد و انصافا جلوی گلکسی هم که با برنامه از قبل اومده بودن خوب کار کرد و درسته اوایل یه کم عقب بود پرشن گلف چون اون هماهنگی و برنامه ریزی گلکسی رو نداشت اما هر روز که میگذشت بهتر میشد تا جایی که تو منطقه ها پرشن گلف کاملا از گلکسی جلو زد و گلکسی فقط قدرتش تو مرکز جمع شده بود به نظر من پرشن گلف در مجموع یه برتری نسبی رو داشت نسبت به گلکسی خلاصه این ایام که برا من بی نظیرترین ایام آسماندژ بود و تمام دوستام بودن کنار هم همه با رفاقتی بی نظیر حیف شد که خیلی طول نکشید
فک کنم یک ماه که گذشت من برای یه مسابقات باید میرفتم شهرکرد و یه سفر دو روزه داشتم بعد از این سفر بود که برگشتم و دیدم پرشن گلف نیست!!! دوباره من شوکه شدم و جا خوردم
فروم رو خوندم تا بفهمم چی شد که پرشن گلف منحل شد یه چیزایی خوندیم ولی دیقا نفهمیدم که چی شد آخرش والا هنوزم که هنوزه دیقا نفهمیدم سرور 5 چی شد :دی ولی حالا نکته ای که این جا هست اینه که این تصمیم همگانی بود و اعضای ارشد پرشن گلف همه با هم این تصمیمو گرفتند و متاسفم برای کسانی که انگشت اتهام رو به سمت فرمانده ی عزیز پیمان نامیپ بردند
هر چند آقا پیمان سرور 9 اومد جبران کرد و همه رو شرمنده ی خودش کرد و با کمک دوستانی چون حسین سورنا و پوریا و ممد جی اف اسپای و جمشید استار و احسان و بقیه پرشن گلف رو قهرمان کرد و تمام اتفاقاتی که در گذشته ی پرشن گلف اتفاق افتاده بود به فراموشی سپرده شد و این پرشن گلف بود اولین فدی که بعد از گلکسی و استارز قهرمان شد ( حالا خیلی وارد بحث های گذشته نشیم :دی)
خاطره ی سفر سوم من در طول آسماندژ مال سرور 6 هست بعدا میگم ایشالا
 
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : خاطرات اسماندژی | AsmandeZ

جاش خالیه من هم سه تا خاطره ی کوتاه بگم از سه تا سفری که کردم و سه تا اتفاق عجیب افتاد تو آسماندژ
یادم میاد که سرور 4 تموم شده بود و استارز قهرمان شد قهرمانی غرور آمیزی بود به یاد سرور4
بعد شبش می خواستن بچه ها جشن بگیرن که من قبل از این که جشن شروع بشه و بلافاصله بعد از اتمام سرور 4 یه سفر به مشهد داشتم با دوستان مدرسه ای
سفری 4 - 5 روزه بود فک کنم دو سه روز بود که محمد بلک به من زنگ زد که سرور جدید شروع شده و پرشن گلفو زدیم :دی!
من هم یه لحظه جا خوردم پشت تلفن باورم نمیشد که پرشن گلف تاسیس شده باشه خلاصه گفتم همون پرشن گلفی که من و خودت با هم زدیم سرور 4 به مدت سه روز بعدش با استارز ادغام شدیم بعد گفت آره و همه هستن دور هم جمع شدیم و ...
گفتم کیا هستن گفت همه هستن بچه های استارز سرور 4 پیمان هست ارشیا هست و ...
گفتم الان چندمین گفت دوم ! گفتم گلکسی هم که هست گفت آره
پشت تلفن خر کیف شدم :دی گفتم عجب سروری بشه تقابل پرشن گلف و گلکسی و خیلی خیلی خوشحال بودم که پرشن گلف تاسیس شدم هر چند اول باور نمی کردم و جا خوردم

خلاصه از مشهد که اومدم اومدم تو روم پرشن گلف تو ریدکال دیدم همه دور هم جمعن و ما انگار غریبه شدیم تو این جمع :دی ایام مدرسه ها بود و بازی کردن سخت بود به هر حال اون موقع هم تو اوج مدرسه بود ولی با این حال چون محمد ازم خواست بیام با چند روز تاخیر وارد بازی شدم و دست و پا شکسته داشتم بازی می کردم و وزارت اقتصاد پرشن گلف ان ای رو هم بهم دادن ! خلاصه واقعا ایام بی نظیری بود اون ایامی که پرشن گلف حضور داشت حتی بچه ها از استارز سرور 4 هم منسجم تر رفیق تر و متحد تر بودن و به مراتب داشت پرشن گلف از استارز هم بهتر کار می کرد و انصافا جلوی گلکسی هم که با برنامه از قبل اومده بودن خوب کار کرد و درسته اوایل یه کم عقب بود پرشن گلف چون اون هماهنگی و برنامه ریزی گلکسی رو نداشت اما هر روز که میگذشت بهتر میشد تا جایی که تو منطقه ها پرشن گلف کاملا از گلکسی جلو زد و گلکسی فقط قدرتش تو مرکز جمع شده بود به نظر من پرشن گلف در مجموع یه برتری نسبی رو داشت نسبت به گلکسی خلاصه این ایام که برا من بی نظیرترین ایام آسماندژ بود و تمام دوستام بودن کنار هم همه با رفاقتی بی نظیر حیف شد که خیلی طول نکشید
فک کنم یک ماه که گذشت من برای یه مسابقات باید میرفتم شهرکرد و یه سفر دو روزه داشتم بعد از این سفر بود که برگشتم و دیدم پرشن گلف نیست!!! دوباره من شوکه شدم و جا خوردم
فروم رو خوندم تا بفهمم چی شد که پرشن گلف منحل شد یه چیزایی خوندیم ولی دیقا نفهمیدم که چی شد آخرش والا هنوزم که هنوزه دیقا نفهمیدم سرور 5 چی شد :دی ولی حالا نکته ای که این جا هست اینه که این تصمیم همگانی بود و اعضای ارشد پرشن گلف همه با هم این تصمیمو گرفتند و متاسفم برای کسانی که انگشت اتهام رو به سمت فرمانده ی عزیز پیمان نامیپ بردند
هر چند آقا پیمان سرور 9 اومد جبران کرد و همه رو شرمنده ی خودش کرد و با کمک دوستانی چون حسین سورنا و پوریا و ممد جی اف اسپای و جمشید استار و احسان و بقیه پرشن گلف رو قهرمان کرد و تمام اتفاقاتی که در گذشته ی پرشن گلف اتفاق افتاده بود به فراموشی سپرده شد و این پرشن گلف بود اولین فدی که بعد از گلکسی و استارز قهرمان شد ( حالا خیلی وارد بحث های گذشته نشیم :دی)
خاطره ی سفر سوم من در طول آسماندژ مال سرور 6 هست بعدا میگم ایشالا


بچه های پرشین سرور5 یکم پراکنده شدن و قدرت کلن دست گلکسی افتاده بود
بعد ما حمله که میکردیم از هر سیاره 15 تا ارتش که قابل ساخت بود رو بلند میکردیم
خلاصه پرشینی ها برگشتن گفتن اینا دارن باگ میزنن !!!
خلاصه تیم هم براشون توضیح داد چیه قضیه اما چون دیگه توان اول بازیو نداشتن کشیدن کنار


یادش به خیر سرور 9
من اصن جدی بازی نمیکردم
7-8 نفر بودیم روی یه اکانت :دی
همه رفتن من تنها شدم
پرنس جلوم بود و من تنها
دیدم این وزیر جنگشون و فرماندشون بد تا میکنن
اومدن گفتن بیا عضواتونم بیار فد ما کوئست و بزنیم بره
گفتم یه فد با اسم جدید میزنیم میایم همه توش
گفت نه
فقط فد ما
شما بیاید این تو
خلاصه منم قاطی کردم و جدی بازی کردم :دی
بعده چند بار فد زدن و منحل کردن خلاصه پیمان اومد گفت حسین من دوس دارم این سرور کنار هم بازی کنیم
پیمانم وزیره اونا بود اما رابطشون خراب شده بود
خلاصه منم گفتم دادا من که مشکلی ندارم
گفت فد پرشین باشه گفتم باشه
گفت پرتالو تو بزن
گفتم اونم نمیخوام
همین که روی اونا کم بشه کافیشونه :دی
خلاصه پرشین رو زد و بچه ها همه کمک کردن و پیروز شدن
 
NecromanceR

NecromanceR

کاربر تالار
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : خاطرات اسماندژی | AsmandeZ

بچه های پرشین سرور5 یکم پراکنده شدن و قدرت کلن دست گلکسی افتاده بود
بعد ما حمله که میکردیم از هر سیاره 15 تا ارتش که قابل ساخت بود رو بلند میکردیم
خلاصه پرشینی ها برگشتن گفتن اینا دارن باگ میزنن !!!
خلاصه تیم هم براشون توضیح داد چیه قضیه اما چون دیگه توان اول بازیو نداشتن کشیدن کنار


یادش به خیر سرور 9
من اصن جدی بازی نمیکردم
7-8 نفر بودیم روی یه اکانت :دی
همه رفتن من تنها شدم
پرنس جلوم بود و من تنها
دیدم این وزیر جنگشون و فرماندشون بد تا میکنن
اومدن گفتن بیا عضواتونم بیار فد ما کوئست و بزنیم بره
گفتم یه فد با اسم جدید میزنیم میایم همه توش
گفت نه
فقط فد ما
شما بیاید این تو
خلاصه منم قاطی کردم و جدی بازی کردم :دی
بعده چند بار فد زدن و منحل کردن خلاصه پیمان اومد گفت حسین من دوس دارم این سرور کنار هم بازی کنیم
پیمانم وزیره اونا بود اما رابطشون خراب شده بود
خلاصه منم گفتم دادا من که مشکلی ندارم
گفت فد پرشین باشه گفتم باشه
گفت پرتالو تو بزن
گفتم اونم نمیخوام
همین که روی اونا کم بشه کافیشونه :دی
خلاصه پرشین رو زد و بچه ها همه کمک کردن و پیروز شدن
قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید:هه
عمو حسینه قصه گو
مطمئنی الان خاطره تعریفی کردی یا داستان
 
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : خاطرات اسماندژی | AsmandeZ

قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید:هه
عمو حسینه قصه گو
مطمئنی الان خاطره تعریفی کردی یا داستان

یه خلاصه خیلی خیلی کمی گفتم چطور ؟
 
C

Calumnious

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : خاطرات اسماندژی | AsmandeZ

ببخشید جناب سورنا . من شنیده بودم شما ها 7 ارتش بلند کرده بودین از یک سیاره . که اون درگیری لفظی بوجود اومد. بعد یکی از شما ها از 2 سیاره که نام هاشون نزدیک هم بود و قابل تشخیص نبود در نگاه اول و با اون ارتش اسکادران که با لینک MEWARMY ساخته میشد اتک داده بوده به یکی از پرشینی ها بعد همه صداشون درومد. 15 ارتش نبودا. نمیدونم شاید من اشتباه میکنم
 
C

Calumnious

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : خاطرات اسماندژی | AsmandeZ

اهان یه نفری بود به نام پیامبر بازیOOPs اومد جو داد با اینکه ادعاش میشد. که این باگه و بنده خدا یه ناپلئون نامی بود رو انداختن جلو بعد نامیپ اومد جلو از این دعواها. حیف من نبودم ولی خاطراتش رو خونده بودم. اهان درسته 15 تا بود حق با شماست. پیر شدیم دیگه آلزایمر گرفتیم.
 
آخرین ویرایش:
Sorena

Sorena

GaLaxY SolDier
کاربر تالار
کاربر فعال
پاسخ : خاطرات اسماندژی | AsmandeZ

ببخشید جناب سورنا . من شنیده بودم شما ها 7 ارتش بلند کرده بودین از یک سیاره . که اون درگیری لفظی بوجود اومد. بعد یکی از شما ها از 2 سیاره که نام هاشون نزدیک هم بود و قابل تشخیص نبود در نگاه اول و با اون ارتش اسکادران که با لینک MEWARMY ساخته میشد اتک داده بوده به یکی از پرشینی ها بعد همه صداشون درومد. 15 ارتش نبودا. نمیدونم شاید من اشتباه میکنم

بله شما اشتباه میکنی عزیزم :))
اون زمان با پوینت و اسمادران 15 تا میساختیم
 
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا