داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

  • شروع کننده موضوع kereytoos
  • تاریخ شروع
lighting

lighting

Light Of GuidancE
کاربر ماندگار
پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

داستان رو می تونیم اینجوری شرح بدیم

کارگاه مرد یه دختر بچه داره که فلج هست و برای مراقبت از اون یک پرستار استخدام می کنه در ابتدا رفتار پرستار خوب هست ولی در یک روز پرستار با خشونت و بی حوصلگی با دختر بچه رفتار می کنه و باعث میشه تا عروسک دختره خراب بشه و کله عروسک کنده بشه. دخرته به باباش شکایت می کنه ولی باباش به خاطر مشغله ی کاری که داره توجهی نمی کنه و وقتی بر می گرده خونه می بینه که پرستار دخترش رو کشته(حالا اینکه پرستار چجوری دختره رو می کشه رو باید انتخاب کنیم میشه با دادن یه دارو با دز بالا یا به یه بالش و خفه کردن باشه)(پرستار هم برای این کار به حبس ابد محکوم میشه)
حالا این کارگاه پلیس مابه تعداد سن دخترش و یا یه همچین چیزی تصمیم می گیره تا پرستارهایی که مشکلات عصبی دارن رو پیدا کنه و مجازاتشون کنه تا کس دیگه ای این اتفاق براش نیفته
حالا حسین این وسط چیکارست:دی
حسین یه روانشناسه که داره برای اختلالات عصبی یه راه درمان پیدا می کنه و خودش هم یه جورایی از این بیماری رنج می بره کاراگاه ما هم مقتول هاش رو از بین مریض های همین روانشانس انتخاب می کنه و در اخر هم همین روانشناس رو قاتل معرفی می کنه
در کنار هر مقتول هم یه کله عروسک قرار میشده و به تعداد قتل هایی که تا حالا انجام داده انگشت های مقتول ها رو می بره و یک عدد باهاشون درست می کنه که در اخر این اعداد باید یه معنی رو بدن

این میشه انگیزه و نحوه کشتن

حالا این کاراگاه مرد مسن هست زنش مرده سیگاری هست و پای چپش هم لنگ میزنه خیلی محتاطه و شخصیت ارومی داره با کسی حرف نمیزنه ،گذشتش رو هم به کسی نمی گه و اکثرا هم تنها کار می کنه
کارگاه زن جونه تازه کاراگاه شده و این مدرک رو به سختی بدست اورده تو دوران تحصیلش شاگرد تنبلی بوده و خیلی بازیگوشه و در سومین ماموریت در نیروهای پلیس وظیفه پیدا می کنه تا این کارگاه مرد رو همراهی کنه

این میشه کلت داستان که میشه خیلی جاهاش رو عوض کرد و بهترش کرد

حالا تو یه قتلی کارگاه مرد متوجه میشه که یکی از همین پرستار ها خودش یه دختر فلج داره و این موقع هست که اشتباهی می کنه

اخر داستان هم بعد از اینکه حسین قاتل معرفی میشه و نمی تونه این اتفاق ر قبول کنه در زندان خودکشی می کنه و بعد از مراسم تجلیل از کاراگاه مرد به عنوان قهرمان و بازنشسته شدن اون کارگاه زن یه مدارکی از همون قتلی که مرده اشتباه کرده بود به دست میاره و میره پیشه کارگاه مرد تا در این مورد باهاش صحبت کنه که اینجا دو حالت می تونیم بیان کنیم یا کارگاه زن با مرده درگیر میشه و کارگاه مرد میمره وحقیقت روشن میشه و یا اینکه کارگاه مرد زنه رو هم می کشه و از کشور خارج میشه
 
aminmr73

aminmr73

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

سلام دوستان منم هستم كمي با داستان ممد لايتينگ موافقم شخصيت كارگاه مرد هم خودم باشم:دی

به نظر من همينجور كه ممد گفت كاراگاه بايد يه آدم ميانسال باشه به بيماري رواني به خاطر مشكلات دچار شده و به يه روانپزشك مراجعه ميكنه(ميتونه روان پزشك مورد نظر حامد باشه كه خودش تشويقش ميكنه به انجام قتل) هميشه كه از اول كار نبايد انگيزه كامل مشخص باشه همچين تو ابهام باشه بهتره مثل اينكه كسي دقيق ندونه كه اون به خاطر مرگ نزديكان اينطوري شده يا موارد ديگه
ميتونه مقتول ها هم از هم دانشگاهي هاش باشه يا كسايي كه در گذشته باهاشون اختلاف داشته(هم دانشگاهي بهتره اينجوري هر شخصيتي ميتونه هر جاي داستان وارد و يا خارج بشه)
نحوه قتل به دليل كارگاه بودن قاتل پيچيده و مرموز همه مقتول ها يكي از اعضاي بدنشون نيست مثل نبود كليه همه يا اينكه هر مقتول يكي از اعضاي بدنش نباشه يعني يكي انگشت دست يكي
قلب يكي كبد و...(اگه بخوايين داستان وحشتناكم باشه)
ولي گفته باشم اين كارگاه منم ديگه ها اين نقشه منه طرفم مثل خودم بايد يه آدم مثل جغد باشه شب بيدار خيلي در ظاهر آرام فكرش هميشه مشغول كلا در اين دنيا نباشه
 
aminmr73

aminmr73

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

ممد لايتينگ با آخر داستانت هستم ولي نه ديگه اونقدر دير باشه بايد بين تحقيق ها كارگاه زنه به مرده(خودم:دی)مشكوك ميشه و مراقب كاراش هست از دور تا اينكه وقتي شكش به يقين تبديل ميشه
كارگاه مرده بايد باهاش درگير بشه و اون رو بكشه و يه جوري صحنه سازي بكنه كه به نظر بياد حسين به دنبال اين بوده تا رازش كشف نشه
 
imelia

imelia

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

ممد لاتینگ من کاملا باهات موافقم داستانت باحاله و خودمم کارگاه زن میشم ولی من میگم کاراگاه زن نباید بمیره ولی فراموشی میگیره تو این گیر و دار کاراگاه مرد از کشور خارج میشه و کارگاه زنم اخراج میکنن ولی بعدش کاراگاه زن به مرور گذشته یادش میاد ولی یه جوری باید حرفاش رو اثبات کنه واسه همین میوفته دنبال کاراگاه مرد و...
 
آخرین ویرایش:
lighting

lighting

Light Of GuidancE
کاربر ماندگار
پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

گرفتن فراموشی یه خورده داستان رو فاتنزی می کنه

من می گم اول داستان یه حرفی کارگاه مرد بگه یا یه کاری انجام که در پایان پس از پایان اتفاقات باز هم همین حرف رو بزنه یا همین کار رو انجام بده و امیلیا(دیگه نمی گم کارگاه زن:دی) متوجه بشه ولی نتونه به موقع ثابت کنه
اینجوری هم کاراگاه مرد به نتیجش می رسه
هم امیلیا می تونه خودش رو اثبات کنه(چون شخصیت امیلیا باید یه ادم ضعیف، ترسو، بی تجربه باشه)
هم برای خوانندگان اینجور اتفاق جذاب تره:دی

ولی هنوز داستان رو نمی تونیم شروع کنیم:|
من در مورد نشانه هایی که قاتل باید بزاره خیلی فکر کردم اگه بخوایم داستان رو یه خورده معماییش بکنیم که جذاب شه فقط یه کله عروسک کافی نیست من تو فکر این بودم که قاتل با این قتلش دو چیز رو اثبات کنه که اولین اینه که قانون نمیتونه هیچ وقت عدالت رو برقرار کنه و دیگری عشقی هست که پدر به دخترش داره
حالا می تونه برای این کارش کنار هر جسد یه مصرع از یه شعری رو بنویسه یا یه همچین چیزی
یا یک سری عدد بنویسه که بشه رمز گذاریش کرد
یا هر دفغه یه تکه از یه پازل رو بزاره
ولی من تو فکر استفاده از صفحات و مهره های شطرنج هستم ولی هنوز نتونستم رمز خوبی واسه این ایده پیدا کنم:|
اگه بتونیم یه رمز و یه الگوریتم خوب برای قتل هامون پیدا کنیم و یه حفره که همون اشتباه قاتلمون باشه

اونوقت میرم سراغ شخصیت پردازی تا هرکس بدونه چجوری باید حرف بزنه و چی بگه:دی
 
imelia

imelia

کاربر تالار
کاربر تالار
پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

اسم من ایملیا ست نه امیلیا
در ضمن چرا همیشه خانوما باید شخصیتی ضعیف و ترسو داشته باشند در صورتی که اصن این طوری نیست خصوصا در مورد من خواهشا تجدید نظر کنید
راستی یه الگوریتم بهتر پیدا کن
 
lighting

lighting

Light Of GuidancE
کاربر ماندگار
پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

ببخشید:|

ولی وقتی که ایملیا با این شخصیت ای که داره بتونه قاتلی رو که هیچ کس نتوسته پیدا کنه رو پیدا کنه خیلی جذاب تر میشه
توی اکثر فیلم ها نقش های مثبت بدور از زن یا مرد بودن همیشه باهوش شاگرد اول و خیلی تیز هستن ولی وقتی شخصیت مثبت دارای یک نقاط ضعف یا یک انسان عادی باشه مخاطب خیلی بیشتر باهاش همزاد پنداری می کنه و خیلی موثر تر واقع میشه
به عنوان مثال تو سه گانه ی بتمن در قسمت های اول و سوم بورس وین یه همچین شخصیتی داشت ولی تو قسمت دوم برعکس بود و یک انسانی بود که هیچ نقطه ضعفی نداشت به خاطر همین بود که تو قسمت دوم جوکر که یک انسان خیلی خیلی عادی بود و جلوی بروس در اومده بود خیلی در نظر مردم محبوب شد

یا مثلا توی بازی heavyrain اتان یک ادم ترسو منزوی است ولی با این همه برای رسیدن به هدفش هرکاری می کنه منظور از ترسو این نیست که هیچ کاری نکنه منظور اینه دلش رو به دریا میزنه ولی تمام مدت تو فکر این هست که ایا این کاری که می کنه درسته؟ایا می تونه موفق بشه و ...
 
KaShKoOl

KaShKoOl

یه مرد تنها و خسته
کاربر ماندگار
پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

ممد لاتینگ من کاملا باهات موافقم داستانت باحاله و خودمم کارگاه زن میشم ولی من میگم کاراگاه زن نباید بمیره ولی فراموشی میگیره تو این گیر و دار کاراگاه مرد از کشور خارج میشه و کارگاه زنم اخراج میکنن ولی بعدش کاراگاه زن به مرور گذشته یادش میاد ولی یه جوری باید حرفاش رو اثبات کنه واسه همین میوفته دنبال کاراگاه مرد و...

میتونیم به جای اینکه کارگاه بکشه زنه رو یه آمپولی چیزی بزنه بهش که کل حافظشو پاک کنه
اگه بشه یجوری این حافظشو ضبط کنه میشه داستانو به تخیل هم برد
که بعدن از این حافظه ضبط شده استفاده کنن
 
lighting

lighting

Light Of GuidancE
کاربر ماندگار
پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

میتونیم به جای اینکه کارگاه بکشه زنه رو یه آمپولی چیزی بزنه بهش که کل حافظشو پاک کنه
اگه بشه یجوری این حافظشو ضبط کنه میشه داستانو به تخیل هم برد
که بعدن از این حافظه ضبط شده استفاده کنن
کلا وقتی تو ماجرا های پلیسی داستان رو فانتزی کنیم یا بگیم قاتل روانی هست و یا از اینجور حرف ها که دوشخصیتی و .. یه جورایی میشه داستان من که اصلا خوشم نمیاد چون به نظرم نویسنده نتونسته یه دلیل منطقی پیدا کنه:دی
 
KaShKoOl

KaShKoOl

یه مرد تنها و خسته
کاربر ماندگار
پاسخ : داستان بلند با شخصیتهای اعضای فروم

کلا وقتی تو ماجرا های پلیسی داستان رو فانتزی کنیم یا بگیم قاتل روانی هست و یا از اینجور حرف ها که دوشخصیتی و .. یه جورایی میشه داستان من که اصلا خوشم نمیاد چون به نظرم نویسنده نتونسته یه دلیل منطقی پیدا کنه:دی

تو که اصن مهم نیستی :پی
 
متن زیبا برای فرزند پسر - متن زیبا برای فرزند دختر - متن ادبی درباره برادر - کابل شارژر سامسونگ- خرید قاب گوشی- جواب آمیرزا- اسکرین شات سامسونگ - فلش کردن گوشی - اروس دیجیتال - قاب گوشی A54 - قاب گوشی s23 ultra -
بالا